برای “شبیه خودش”

بالاخره کتابِ حامد چاپ شد. سومین کتاب از مجموعه‌ی “مدافعانِ حرم” انتشارات روایت فتح که قضا را سومین کتابِ چاپ شده‌ی من هم هست؛ بعد از دو کاری که برای پدرم نوشته‌ام: “اشتباه می‌کنید! من زنده‌ام” و “درضیه”. “شبیه خودش” کتابی که بنا نبود قبل از کاری که برای شهید “مصطفا حامدِ پیش‌قدم” شروع کرده …

شبیه خودش

بعون الله الحی الکریم و بعد از کش و قوس‌های فراوان کتاب سوم از سری “مدافعان حرم” از کتاب‌های انتشارات روایت فتح تحت عنوان “شبیه خودش” با موضوع حیات پرافتخار و شهادت پر سعادت شهیدِ ابوالفضلی، پاسدار اسلام و حرم اهل‌البیت علیهم‌السلام، شهید حامد جوانی به قلم ناقص و ناتوان این حقیر پر تقصیر، منتشر …

سیلی خواهیم خورد

و اما در فقره‌ی دریافتی‌های نجومی “نجومی” مِن قبلِ این، مقیاسی بود برای اندازه‌گیری فاصله‌های طولانی از هم. می‌گفتند فلان ستاره و سیاره، فلان عدد سال نوری از زمین فاصله دارد. یعنی فاصله‌ی نجوم در منظومه شمسی و کهکشان راه شیری و سیارات و ستارگانِ پیرامون و بیرون از آن آن‌قدر زیاد بود که عیار …

روز قلم

برای من قلم یعنی مرتضای مطهری. که کاغذ داشت در جیب قبایش و خودنویس. مردی که فکر می‌کرد و فکرهای بلندش به بندِ قلم درآمدند و در روزهای غربتِ اندیشه‌ی ناب، ترجمه‌ی عینی‌ای شدند از فضلیتِ مداد علما بر دِماءِ شهدا. قلم برای من یعنی جلال. جلالِ آلِ احمد. که کاغذ کاهی داشت و مداد. …

بحران

در ماوراء الطبیعه نه سر رشته‌ای دارم و نه سوادی و نه حتا علاقه‌ای. همیشه هم فکر کرده‌ام دنیا بر دائره‌ی اتفاقات علت و معلولی چرخیده و بیشترش را حُکماً حکمت خدا دانسته‌ام که بنده را در کشفِ اسرار آن راهی نیست. الغرض، رمضانی که روزهای آخرش را نفس می‌کشیم، پر از اتفاقات ریز و …

سرطان

و اما فقره‌ی آن غده‌ی چرکین که مثل سرطان در سراسر منطقه ریشه دوانیده. گیریم که با ترکیه رودربایستی ها را کنار گذاشته و دوستی را آشکار کرده و گیریم کل پایگاه‌ها و فرودگاه‌های هوائیِ آذربایجانِ شمالی را اجاره کرده و گیریم در کردستان عراق جای پا باز کرده برای خودش و گیریم هزار غلط …

چهل روز بعد

بریده‌ای از فصل بعد از شهادتِ کتاب در حال انتشار “شبیه خودش” (داستان دلیری‌ها و جانبازی‌های شهید مدافع حرم، مسند نشین قدس؛ حامد جوانی که بهشت به روی او مشتاق‌تر بود… کتابی که دوست داشتم در سالگرد شهید، تحفه‌ام باشد برای سر سلامتی دادن به دو کوه صبر و سلام، پدر و مادرِ حامد — …

برای یک سالگی “حامد” در بهشت

بریده‌ای از فصل شهادتِ کتاب در حال انتشار “شبیه خودش” (داستان دلیری‌ها و جانبازی‌های شهید مدافع حرم، مسند نشین قدس؛ حامد جوانی که بهشت به روی او مشتاق‌تر بود… کتابی که دوست داشتم در سالگرد شهید، تحفه‌ام باشد برای سر سلامتی دادن به دو کوه صبر و سلام، پدر و مادرِ حامد — پله‌های بخش …

زلزله نگاری

زلزله‌ی اول که شدیدتر از پس‌لرزه‌های متناوبِ بعدی بود، بعد از ظهر تکان‌مان داد. حوالی بیست دقیقه گذشته از سه‌ی بعدازظهر دومِ تیرِ نود و پنج. و بعدش داستان پس‌لرزه‌ها شروع شد. لا مُنقَطِع! تکانِ شدیدتر اما مال دم دم‌های افطار بود. طوری‌که مردم روزه‌شان را با لرزه باز کنند و بعد تکان‌های بعدی که …

تکان‌ها تکانش نداد!

“علامه طباطبایی در احوالات استادشان آقا سیدعلی آقای قاضی خاطره‌ای دارند که نقل به مضمونش این است: روزی در کلاس درس بوده‌اند که گویا زلزله می‌شود. همه‌ی طلاب فرار می‌کنند. سقف می‌ریزد… . گرد و غبار آوار که می‌خوابد، تازه یاد استاد می‌افتند که وقتِ فرار آن‌ها از جایش تکان نخورده بود و برمی‌گردند می‌بینند …