آی خدائی که آسمان برافراشتی و ترازوی عدل در فراز کردی + آی خدای رحمانِ معلمِ قرآن + ای پروردگار ِ پرورندهی بیان در نطقِ لالِ انسان + ما را به حرمتِ فضلِ رحمانیات، در رحمتِ بیمنتهای ماهِ رسول، ماهِ شعبان غرقه کن و لایقِ دخول در جنت رمضان کن…
از آنروز که نیستی غالبِ هستیات شد؛ از تهران از کولر از بادِ خنکِ ممزوج به بوی پوشال از گرمای بعدازظهرهای دراز از تابشِ ساقههای مستقیم اشعهی آفتابِ نیمروز روی چنارهای کهنسال از سنگفرش خیابانهای پر ازدحام و از هر چیز ترش مزهی با طعمِ گَس بدم میآید!
چو عاشق میشدم گفتم؛ که بردم گوهر مقصود! ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد… . +
روزی فراموش نشدنی در تاریخ خوی (گفتاری از برادر عزیزم، دکتر علیرضا مقدم- منتشر شده در صفحهی اجتماعی ایشان) سوم تیرماه سالروز حمله ارامنه به شهر خوی و دفاع مردم بیپناه شهر از آن در تاریخ سوم تیرماه ۱۲۹۷ شمسی است. به پاس گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان آنروزها، بخشهایی از نوشتهای را که سالها …
بىشک تمدّن اسلامى مىتواند وارد میدان شود و با همان شیوهاى که تمدّنهاى بزرگ تاریخ توانستهاند وارد میدان زندگى بشر شوند و منطقهاى را – بزرگ یا کوچک – تصرّف کنند و برکات خود یا صدمات خود را به آنها برسانند، این فرآیند پیچیده و طولانى و پُرکار را بپیماید و به آن نقطه برسد. …
و گفت هی تا صبح بخوان: السلامُ علیکَ یا ابا عبدالله السلامُ علیکَ یابنَ رسولِ الله السلامُ علیکَ یابنَ امیرالمؤمِنین و ابنَ سیّدِ الوصیّین السلامُ علیکَ یابنَ فاطمه، سیده نساءِ العالَمین.. و هی صلوات بفرست و تکبیر بگو و یادِ کربوبلای حسین باش و در حسرتِ زیارتِ مخصوصِ امشبِ امام حسین و بودنِ زیر ِ …
“آیا دلت از خستهگیهایش خبر دارد؟”
میگویند امشب، بدلِ شبِ قدر است و آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت، امشب است… یعنی هزار و صد و هفتاد و نه سالِ قبل در مثلِ همچه شبی، بقیهی آنچه خدا برای زمین باقی گذاشته بود در دامان نرگس افتاد و گُلی شد که بویش پیچید در آفاق و در انفس و رفت …
زندهگی را امید را دعا را و همه چیز را سربسته و دست نخورده نگه داشتهایم تا روزی که بیائی. تا نیائی گره از کار جهان از روزمرهگیهای ما و از حسرتهایمان باز نمیشود یا مردِ موعود. آرزوهایمان را پیچیدهایم در حریرِ لطیفی از امید که بیائی و بگیری و به اجابتشان اراده کنی. و …
این دو سه روزه مدام این عبارتِ سید مرتضا ورد دل و زبانم شده که؛ “ای شقایقهای آتش گرفته! دلِ خونینِ ما شقایقی است که داغِ شهادتِ شما را بر خود دارد. آیا آنروز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصفِ ما سرودِ شهادت بسراید؟” آیا آنروز نیز خواهد رسید…؟!