خوی

اولین صبحانه اولین تصمیم

یکی دو هفته بعد از مراجعت از سفر اربعین بود که شهردار حکمم را امضا کرد. در این دو هفته نه من سراغی از نوشته شدن و نشدن حکم گرفته بودم و نه او با آن‌همه مشغله و مراجعات یادش مانده بود قرارست چنین حکمی بنویسد. حالا کدام شیرِ پاک خورده‌ای خاطر نشان کرد یا …

گربه‌ی دم حجله

یک هفته مانده به اربعین سال ۹۵، وقتی دو سه ماه بود فشارها به تیم جدید مدیریت شهری جواب داده بود و از مقام منیع معاونت فرهنگی شهرداری برکنار و در کسوت معاونِ معاون خدمات شهری، اتاقی به‌م داده بودند در طبقه دوم ساختمان خدمات با یک میز تحریر و یک دست صندلی و میز …

تاسوعا و عاشورای خود را چگونه گذراندید؟

ما ترک‌ها بخواهیم شاهد مثال بیاوریم برای بی‌مبالاتی و لاابالی‌گری و پوچ‌گرائی و نهایت درجه‌ی این‌ها که شمردم را نشان دهیم می‌گوئیم: «فلانی حتا تاسوعا و عاشورا هم چراغ مغازه‌اش روشن است!» یعنی کار کردن در این دو روز و نه فقط این دو روز که تا روز سوم شهادت سیدالشهدا در باور ما و …

حواله

چندماهیست که سر قول و قراری که باهم داریم، عصرها بعد از کار یک‌سر می‌روم قطعه شهدا و زیارتی و ارادتی و غر زدنی و درددلی و همگی البته ظرف سی چهل ثانیه و سرپا و از پشت شیشه‌های عینک دودیِ ضدآفتابِ بُرنده‌ی تموز و راهم را می‌کشم و برمی‌گردم خانه. مختصر و سرپائیش هم …

یک روزِ آرام در آرامستان

برغم این‌که دربان و نگهبان و منشی و دفتر و دستک ندارم و هر کسی در هر مقیاس و مقام و رده و عرض و طولی می‌تواند سرش را بیاندازد پائین و یک‌راست بیاید تو و حرفش را بزند و هیچ حائل و حاجب و ممنوعیتی برای ورود برای هیچ کسی نیست و برغم این‌که …

سی و چند روز؛ عوض سی و چند سال

این یادداشت را می‌نویسم بخاطر حسرتی که از تعطیلی حج ۹۹ دارم. داغی که با هیچ آبی سرد نمی‌شود و هر هزار جهد که بکردم که مگر شمار حجاج امسال باشم، افاقه نکرد که نکرد و می‌نویسمش به شکرانه‌ی اتفاقی مبارکی که در حج ۹۸ افتاد و الاهی که مکرر تکرار شود. همیشه و هربار …

کَس و کار

علتش ابتلا به فقر بود یا اعتیاد، یا ورشکستگی قبل از اعتیاد؛ نمی‌دانم. همین را می‌دانم که او در ۲۰ سال گذشته، یک روز خوش نداشت و یک چکه آب خوش از گلویش پائین نرفت و روزش چنان شب تار شده بود که توان رتق و فتق یومیه خود را نداشت و دست آخر، در …

شغل امن

آن روزهای اولی که کرونا آمد، کسی از اهالی سیاست گفت که این بیماری، نظم نوینی به جهان خواهد داد و دنیا را به بعد و قبلِ خودش تقسیم خواهد کرد. خیلی‌هامان این حرف را شنیدیم و نشنیدیم. یعنی متوجهِ عمق اتفاقی که در حال وقوع بود نبودیم و خیلی‌هامان هنوز که هنوزست متوجه‌ش نیستیم. …

مسافر آخرت با اتوبوس تی.بی.تی

در عهد شهردار سابق که من مسئول یکی از نواحی ۴گانه شهرداری بودم، شنیدیم که کسی از ماکو آمده و شهردار گفته برود در اداره خدمات شهری مستقر شود و کارهای حقوقی خدمات شهری را رتق و فتق کند. تا قبل از آن، سابقه نداشت که همکار حقوقی داشته باشیم در خدمات شهری و آمدن …

علامت

داستان ما آدم‌ها از این قرار است که هر چیزی را تا وقتی نو باشد و بوی تازگی بدهد، سر دست می‌گیریمش و حلوا حلوایش می‌کنیم و درموردش حرف می‌زنیم و جدیش می‌گیریم و مرور زمان در بیش‌ترِ مواقع و موارد، باعث نشستن غبارِ فراموشی روی اتفاق و عادی شدن مساله می‌شود. مثال واضحش همین …