یادداشت‌های جنگی ۰۹

دیشب حوالی بامداد، آمریکا تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم در فُردو را زد. مجتمعی که زیر پایِشِ ۲۴ ساعته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است و دوربین‌ها و صدی نود و نُهِ بازرس‌های آژانس، مستقیم و غیرمستقیم خط و خبر می‌برند به سرویس‌های امنیتی غرب و اصلا آژانس درست شده که سنگ‌ها را ببندد و سگ‌ها را رها …

یادداشت‌های جنگی ۰۸

من یکی از آن هزار هزار نفری هستم که روزهای سخت جنگ تحمیلی اول را زیسته‌اند. صدای آژیر قرمز را جیغ کشیده‌اند و پناه برده‌اند به پناه‌گاه‌هایی که شهرداری در این‌جا و آن‌جای شهرها ساخته بود برای روز مبادای بمب‌باران. صدای وحشت‌ناک شیرجه طیاره جنگی روی شهر و خاموشی‌های مکرر و ممتد که حین حمله …

یادداشت‌های جنگی ۰۷

اگر تقدیر این بود که برندگان میادین جنگ، صاحبان اسلحه‌های بیش‌تر و قوی‌تر باشند، لابد اشقیای تاریخ از قابیل بگیر تا نمرود و فرعون و جالوت پیروزان بی‌رقیب معرکه‌ها بودند و حتما در این چند هزار سال که از عمر بشر و نبرد حق و باطل می‌گذرد، با ظهور گردن‌کلفتانی مثل آن‌ها که شمردم، حق …

یادداشت‌های جنگی ۰۶

یکی دو هفته پیش، فکر می‌کنم قبل از عید قربان، با حامد که حالا شده «حاج حامد» و جزء حاجی‌های امسال است حرف می‌زدم. می‌گفت دنبال آن است که ساعت پرواز برگشت به تهرانش را که اعلام کردند، بلیط بگیرد و لدی‌الورود، از فرودگاه امام صاف برود نجف زیارت امیر علیه‌السلام و سیدالشهدا و جَلدی …

یادداشت‌های جنگی ۰۵

جمعه را سال‌های سال است که در تقویم ایرانی‌ها تعطیل کرده‌اند. یعنی روز تفریح و تمدد اعصاب و استراحت ایرانی‌ها جمعه است. جمعه‌ی ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ اما یک تفاوت ماهوی با جمعه‌های قبل و بعدش داشت. آن، اولین جمعه‌ی بعد از شروع جنگ تحمیلی اسرائیل بود و لابد با حساب و کتاب عبرانی، که ایران …

یادداشت‌های جنگی ۰۴

اشتباه کردند. روز تشییع سیدحسن در ورزشگاه کمیل شمعون بیروت، وقتی دسته اول جنگنده‌های عبری آمدند ترس بکارند و عربده بکشند بالای سر تابوت سید، ته دلم این بود که حالاست دور بزنند و برگردند و ورزشگاه و مردم و دو تابوت روی دست مردم را به آتش بکشند. همین را به بغل دستی‌م گفتم. …

یادداشت‌های جنگی ۰۳

شیوه‌ها عوض شده میدان هم. مثل دهه شصت نیست که جنگیدن عبارت باشد از اسم نوشتن برای اعزام به جبهه و بلد بودن تیر انداختن با کلاشینکوف و برنو و ژ۳ یا کار با خمپاره و توپ ۱۰۶میلی‌متری. الان زمین بازی، نه فقط خاک که هوا و فضا و فضای مجازیست و طُرفه این‌که جنگ …

یادداشت‌های جنگی ۰۲

شیپور جنگ نواخته شده و یاد چریک قدیمی انقلاب، چمران به خیر که می‌گفت «وقتی شپیور جنگ نواخته می‌شود، شناختن مرد از نامرد آسان می‌شود! پس ای شیپورچی بنواز…» وقتی بناست دوباره با تست گرم، میزان شرف و مردانگی ملتی سنجیده شود، وقتی جنگی ناخواسته آغاز می‌شود، وقتی معرکه نبرد حق و باطل دوباره برپاست، …

یادداشت‌های جنگی ۰۱

ایرانِ ما بزرگ و عزیز و تاریخی است ایرانی‌ها هم؛ بزرگ و عزیز و ریشه‌دار و یک‌پارچه‌اند و بلدند در عین تنوع و اختلاف، سرِ حادثه‌ها یک روح شوند در جان‌های هم. آن سان که سروده؛ «متحد جان‌های شیران خداست» ایرانی‌ها امروز در جغرافیای تاریخی و تمدنی‌شان در ایرانی‌ترین حالی که تا حال داشتند یک …

شب چراغی در دست

راستش را بخواهید، سالی که اسمم جزء قبولی‌های دانشگاهی در شهر تبریز آمد و دانستم قرارست سال‌هایی از عمرم در رهن زندگی خوابگاهی باشد، کیفور شدم. پرت شدم به سال‌های بچگی که دائی حسن و خاله رقیه‌ام توی تبریز دانشجو بودند و برای منِ بچه سال، خوابگاه عبارت بود از عمارتی یغور با نمائی سیمانی …