شیعه‌گی

یادداشت‌های جنگی ۱۵

دیروز دومین شهید خوئی را که در اثنای جنگ تحمیلی اسرائیل و در کرج به شهادت رسیده بود را بدرقه کردیم تا بهشت. همسایه شد با آن افسر شهید از پدافند پایگاه دوم شکاری تبریز و گلزار مطهر شهدای خوی، آغوش ابدی برای زخمی که از جنگ صهاینه به تنِ ایران تحمیل شد. عصرش بهزاد …

یادداشت‌های جنگی ۱۴

گفت «وقتی جنگ شد، بغداد بودم. داشتم با اهل و عیالم می‌رفتم کربلا که شادانه غدیرمان را آن‌جا برگزار کنیم که خبر حمله، بساط‌مان را به هم ریخت.» راست می‌گفت. جنگ یک‌هوئی و بی‌خبر آمد. داشتیم کِیفِ آمدنِ غدیر را می‌کردیم و لباس نوهامان را گذاشته بودیم بپوشیم در شادانه‌ی غدیر. دغدغه‌مان نحوه‌ی بزرگ برگزار …

یادداشت‌های جنگی ۱۳

از دیروز که جنگ گلوله‌ها و تیرها و ترکش‌ها متوقف شده، جنگ بزرگ‌تری شروع شده است. این گام از جنگ را که نباید اشتباه کنیم و جدا از معرکه‌ای که تا دیروز به پا بود بیانگاریمش، با این‌که شلیک موشک و تیر و راکت ندارد، اما مخرب‌تر و اثرگذارتر از حملات جنگی که فعلا آتشش …

یادداشت‌های جنگی ۱۲

آتش‌بس، صلح، توقف درگیری و هر عبارت دیگری که بخواهد حالِ الان و امروز صبحِ ما را توصیف کند، جواب خون‌های به ناحق ریخته‌ی کودکان و زنان و مردان و دانشمندان و سرداران ایرانی‌ای که در این یازده روز به زمین ریخت نیست. تجربه نشان داده دشمن شدید، هیچ قابل اعتماد نیست و نباید گذاشت …

یادداشت‌های جنگی ۱۱

شد یازده روز که جنگ دوم تحمیلی، عریان و وحشی، زندگی ما ایرانی‌ها را تکانی داده که از روزمرگی در بیاییم. یعنی که «جنگ» «جهت» جدیدی به زندگی ایرانی‌ها داده است. حساب که می‌کنم می‌بینم ایرانِ «زخمیِ سربلندِ دوران‌ها» هر ۴۰ ۵۰ سال یا به عبارتی هر یکی دو نسل یک‌بار، جنگ را تجربه می‌کند …

یادداشت‌های جنگی ۱۰

امروز که صبح آمد، روزهای جنگ تحمیلی دوم دو رقمی شد. «ده روز» برای جنگی در عصر دیجیتال و هوش مصنوعی و سلاح‌های مخوفِ نرم‌افزار پایه، زمان زیادی است و طراحانش لابد فکر نمی‌کردند کار به این‌جا بکشد و الان این اوضاع فرسایشی، برای شروع کننده‌ی جنگ یک شکست بزرگ است و برای طرفی که …

یادداشت‌های جنگی ۰۹

دیشب حوالی بامداد، آمریکا تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم در فُردو را زد. مجتمعی که زیر پایِشِ ۲۴ ساعته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است و دوربین‌ها و صدی نود و نُهِ بازرس‌های آژانس، مستقیم و غیرمستقیم خط و خبر می‌برند به سرویس‌های امنیتی غرب و اصلا آژانس درست شده که سنگ‌ها را ببندد و سگ‌ها را رها …

یادداشت‌های جنگی ۰۸

من یکی از آن هزار هزار نفری هستم که روزهای سخت جنگ تحمیلی اول را زیسته‌اند. صدای آژیر قرمز را جیغ کشیده‌اند و پناه برده‌اند به پناه‌گاه‌هایی که شهرداری در این‌جا و آن‌جای شهرها ساخته بود برای روز مبادای بمب‌باران. صدای وحشت‌ناک شیرجه طیاره جنگی روی شهر و خاموشی‌های مکرر و ممتد که حین حمله …

یادداشت‌های جنگی ۰۷

اگر تقدیر این بود که برندگان میادین جنگ، صاحبان اسلحه‌های بیش‌تر و قوی‌تر باشند، لابد اشقیای تاریخ از قابیل بگیر تا نمرود و فرعون و جالوت پیروزان بی‌رقیب معرکه‌ها بودند و حتما در این چند هزار سال که از عمر بشر و نبرد حق و باطل می‌گذرد، با ظهور گردن‌کلفتانی مثل آن‌ها که شمردم، حق …

یادداشت‌های جنگی ۰۶

یکی دو هفته پیش، فکر می‌کنم قبل از عید قربان، با حامد که حالا شده «حاج حامد» و جزء حاجی‌های امسال است حرف می‌زدم. می‌گفت دنبال آن است که ساعت پرواز برگشت به تهرانش را که اعلام کردند، بلیط بگیرد و لدی‌الورود، از فرودگاه امام صاف برود نجف زیارت امیر علیه‌السلام و سیدالشهدا و جَلدی …