ما را به تو سـِرّی‌ست که کس محرم آن نیست…

روی کاشی‌های آبی حرم، مقابل باب شرقی که می‌رسی، به خط کوفی زیبائی نوشته: “باب الشهداء” و بالای آن، روی تابلوئی پرنور به خط نستعلیقِ زیباتری، سید ِ شهیدان به دلرباترین سلام، چنین خطاب شده که: « السلام علیک یا ابا الشهداء » تا مثل منی ذوق کند که “خون خدا” پدر “شهیدان” است و …

اجر ِ عظیم!

اگر جانبازى در دوران زندگى جانبازى حدود الهى را رعایت و تقوا و پاکدامنى را حفظ کند، آن‌چنان پاداشى دارد که خداى متعال از او تعبیر مى‌کند به اجر عظیم؛ «للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم». چیزى را که خداى خالق عظمت از آن به عنوان عظیم یاد کند، پیداست که اجر خیلى بالا …

ما بت‌پرست کعبه‌ی عشقیم، یاحسینـــــــــ

ارباب جان! وقتش رسیده‌است،که سلمان‌مان کنی مجذوب چند آیه‌ی قرآن مان کنی ” ما بت‌پرست کعبه‌ی عشقیم، یاحسین قرآن ز نی بخوان که مسلمان‌مان کنی ” ما ذهن‌مان به درک مقامت نمی رسد ای کاش مور ِ مُلکِ سلیمان‌مان کنی ”

روز سوم شعبان در مدینه وهابی‌زده!

شب‌جمعه ۲۶ مرداد ۸۶ / سوم شعبان ۱۴۲۸ – – – – اینجا در مسجد النبی، قبل مغرب سفره‌هایی برای افطار پهن می‌کنند در قسمت غربی مسجد، همان جائیکه پیرمرد می‌گفت تازه بنا شده. اشربه‌اش از آب زمزم است و قهوه و چای و اطعمه‌اش خرما. وقت افطارشان مقارن است با وقت اذان اول یعنی …

زنده‌گی به شرط مرگ!

پرسیدم: اوضاع به‌هم ریخته‌ی دنیا و احوال پری‌شان شام و حجاز، گور‌به‌گور شدن سعودی‌ها و فتنه‌ای که دامن بشّارالاسد گرفته را اگر بگذاریم کنار توصیفاتی که از روزهای قبل ظهور برای‌مان گفته‌ای کورسوی امیدی هست که فرجی حاصل شود و یار سفر برده باز آید؟ گفت: اولن که دنیا به‌هم ریخته و نریخته‌اش، فدای ناز …

مصطفا

از مصطفای چمران تا مصطفای احمدی‌روشن سی سال فاصله بود. مصطفای عارف ِ مسلح که شهید شاخص سال شصت بود و مصطفای دانشمند ِ عاشق که ذبیح عظیم سال نود. که هر دو زیر ظل ِ عَلَم عِلم قد برافراشته بودند و عِلم ِ عمل به عشق را در فیزیک ِ قوه‌ی مستتر بین ذره‌های …

و ابتدا کلمه بود…

” سالهاست می خوانم‌تان و از خواندنتان لذت می‌برم. این حس ارادتی است که به قلم زیبایتان دارم و آن‌قدر بزرگ است که نوشتن برایتان را برای من سخت کرده‌است. آن‌طور که کلمات را در هم می‌تنید و آن زاویه که می‌آفرینید برایم جالب، ویژه و خاص است. فصل نوئی که شما و هم‌قطارانتان در …

ای بسا توبه که چون توبه‌ی حافظ بشکست!

سابق بر این تابستان و گدازه‌های شررناک ِ گرمای طویل ِ روزهای داغش رنگ دیگری داشت. هر سال که هوا رو به گرمی می‌گذاشت، دلی یاد گرمی نگاهی می‌افتاد که روزی در جائی گرو مانده‌بود… این روزها اما نه هوا به گرمای سابق است و نه نگاهی به شررناکی آن روز… . . . . …

دل

آن دلى که انسان در آن عشق اتومبیل فلان‌جور دارد، آن دل نیست، گاراژ است! بنگاه معاملاتى است! آن دلى که همه‌اش در آن میل جنسى موج مى‌زند، دیگر دل نیست، آن عشرتخانه است. شاعر، آن زمان که ضیاع و عقار و زمین و ملک و گاو و خر در زندگى نقش داشته، از اینها …

شریک غم همه‌ی مظلومان

اما در پایان جنگ، هنگامی که دیوارنوشته‌ی بزرگ کنار سینما”بهمنِ” میدان انقلاب را پاک می‌کردند تا جمله‌ی “ما شریک غم همه‌ی مظلومان تاریخ هستیم” به‌جای “ما بر ظلم می‌تازیم و از مظلوم دفاع می‌کنیم” بنشیند، تصور کردیم که زمانه‌ی دیگری آغاز شده‌است. زمانه‌ای که بناست چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام باشد. یعنی …