آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست! پس برادر خوبم برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که دراین سیارهی رنج صبورترین انسانها باشی… سیدمرتضای آوینی. رحمتاللهعلیه – – – – – – و دیدم زیر دستخطی که این را نوشته بودی، تاریخ یک هفته قبل از شهادتت خورده. سید! از کجا خبرت رسید که تا …
ملتِ بیکار انگار جز از سرک کشیدن در احوال شخصّیهی افراد و سر از کار دیگران در آوردن کار دیگری را مفید نمیدانند. نمیدانم که به ما این مأموریت خطیر و بینظیر و حساس را داده که مکلف باشیم به ارائهی مشاورههائی که طرف مشورتمان نه خوش دارد پای حرفمان بنشیند و نه قصدی برای …
ایام عزا را بهانه کن و برایمان حرف نزن و خندهی ملیحت را از ما دریغ کن. خدا را خوش میآید بعد اینهمه دوری الان که باز دور همایم خلوت گزیدهای و کناره میجوئی؟ جواب دل مشتاقمان را کی میخواهد بدهد؟ خودت گفتی که اشتیاق تو کم از شوق لانه کرده در دل ما چند …
خودت بهتر از هر کس دیگری میدانی که هنوز بعد اینهمه سال و اینهمه اتفاق ریز و درشت در چرخش ماه و خورشید و فلک مشامم اهلیِ هیچ بوئی نشده است بس که بادهای پائیزی به نام تو میوزند و هیچ بادی نیست که بیاید و یاد تو را نیاورده باشد… گیریم این وسط، کسی …
پروردگارا! به حق حسین علیهالسلام و یارانش و به حق زینب سلاماللهعلیها ما را از پیروان واقعی آنها قرار بده. پروردگارا! تو در قرآن از کسانی یاد کردی و فرمودی یحبهم و یحبونه + ؛ ما را از جملهی آنها قرار بده. پروردگارا! تو در قرآن از کسانی یاد کردی که فرمودی ان الله یدافع …
دوستان سفر اربعین پارسال هی تماس میگیرند که امسال هم باهامان میآئی؟ و بیا و ته اتوبوس را باز برای تو و مهدی رزرو کردهایم و میگویم: دلم که لک زده برای اربعین در کربلا بودن و با شما تا آستان سیدالشهداء رفتن. اما مرخصی را چه کنم که بعد چهل روز مرخصی پائیزی در …
آذریهای پائیز دوست در صبحی پائیزی وقتی قدم روی خزان باران خورده از بارش شبانه میگذراند روز را در آرامترین تقویم شروع میکنند و انگار هیچ عیب و علتی در کار کسی نیست و تو آرام و پدرام تا ظهر تا شب حتی تا نیمه شب آسودهای که سپور پیرسال کوچهی اعیان نشینها یک امروز …
شمشیری که بر گلوی تو آمد هر چیز و همه چیز را در کائنات به دو پاره کرد: هر چه در سوی تو؛ حسینی شد و دیگر سو یزیدی. اینک مائیم وسنگها؛ مائیم و آبها؛ درختان؛ کوهساران؛ جویباران؛ بیشهزاران… که برخی یزیدیاند و گرنه حسینی… خونی که از گلوی تو تراوید، هر چیز و همه …
دیر کرده بودند و تکیه آنقدر پر بود که تا دم در کفش کن هم آدم روی آدم نشسته باشد. وقتی سر چرخاند و گردن کشید و یقین کرد که جای خالیای نیست و با آن یال و کوپال و هیبت و جلال، چمباتمه زد کنار کفشهای تا به تائی که ول بودند به امان …
رسم روضهی شب دهم این است که دم بگیرند: |امشب شهادتنامهی عشاق امضاء میشود…| و اصلن رسم شهادت هم این است که براتش به امضای تو برسد! ای سید شهیدان تو که یک گوشهی چشم مهربانت ذره را دریا میکند و کاه را کهکشان تو که برات شهادت عباس و علیاکبر و حبیب و بُرِیر …