شیعه‌گی

شجره نامه

این‌ها همه، شنیده‌های من است از او. پیرمردی که می‌گویند چهارشانه و هیکلی بود و هم‌نام من. به‌تر و درست‌ترش این‌که من هم‌نام اویم. یعنی اول او بود، بعد پدرم و بعدتر من! که یعنی پیرمردی که قسمت نبود هم را ببینیم؛ پدربزرگ من بود. مردی که همه‌ی عمر نه چندان طولانی‌ای که داشته را …

هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم

سه چهار ماه قبل، روزی‌که یکی از دوستان فضای مجازی به بهانه‌ی سالگرد درگذشت مادر شهیدی عزیز، دوره‌ی ختم قرآن گرفت و یک جزءش را داد به من و من در پستوی سالن پذیرش سازمان نشسته بودم و سرم به خواندن خطوط جزء نوزدهم قرآن مشغول بود، مردی باریک اندام و پا به سن گذاشته …

آخرین قدر قرن

یکی از اصول مدیریت، کنترل است و کنترل یعنی پائیدن مجموعه و عوامل و آیند و روند و این در سازمان‌های خدمات‌رسانی که کارشان شب و روز و تعطیل و شنبه و سیزده بدر برنمی‌دارد، باید متنوع‌تر و بیش‌تر باشد که چرخ سازمان طوری روان بچرخد که صدای جرواجر از آن برنخیزد. سر همین پایش …

بخشش کرونائی در شب قدر

حجاری از جمله مشاغل مرتبط با آرامستان است. از زمانی که من یادم می‌آید و خیلی خیلی قبل‌تر از وقتی که سن و سال من قد بدهد، یعنی از هزاران سال قبل به این‌طرف، قبور را علامت‌گذاری می‌کرده‌اند که اسم و رسم صاحبانش معلوم باشد و هیچ وسیله‌ای بهتر و ماندگارتر از سنگ برای نشان …

جهادی‌ها

اصلش این است که تا محک تجربه به میان نیامده باشد، عیار آدم‌ها و جریان‌ها و دسته‌ها معلوم نمی‌شود. خاصه برای مردمی مثل ما که معمولا دچار پیش‌داوری و زدن همه با یک چوب و تعمیم دادن‌ها و از جزء به کل رسیدن‌ها هستیم بی‌آنکه علمِ نتیجه گرفتن و تعمیم دادن را بلد باشیم… . …

بحرانِ سوگ

رفیق همکاری داشتم که تا مدت‌ها، باهم برمی‌گشتیم از محل کار. صمیمی بودیم. حرف‌مان با هم می‌خواند و فصل مشترک زیاد داشتیم باهم. حتا در سال‌های دور، هم مدرسه هم بودیم و رفاقت‌مان برمی‌گردد به سال‌های دبیرستان در دهه ۷۰٫ ساعت اداری که تمام می‌شد، سوار ماشین من، می‌آمدیم تا سر کوچه‌شان و وقتی می‌رسیدیم …

ترس از احتیاط کرونائی

نه که ما روئین تنیم و ویروس و باکتری و میکروب و گلوله و تیر و ترکش در ما اثر ندارد. نه! ما – یعنی من و همکارانم در سازمان- از روز اولی که این وبای نوین گریبان شهر و استان و کشور و دنیا را گرفت، توانستیم بین احتیاط و ترس، دیوار بکشیم و …

سالگرد کرونائی

با خانه‌تکانی عیدِ هر سالش که از یکی دو ماه مانده به بهار شروع و در آخر زمستان تمام می‎شد، فرش و دیوار و مبل و منزلِ همیشه تمیزش را از نو گرد می‌گرفت، تا مهمان‌ها وقتی برای عیددیدنی آمدند دیدنش، فرش و دیوار و مبل و منزلش برق بزنند مثل همیشه. هر سال تهِ …

دوستی کِی آخر آمد؟ دوست‌داران را چه شد؟

فروردین پارسال، مدیر یکی از دفترهای زیارتی زنگ زد که یک کاروان دارم برای اعیاد شعبانیه. حالش را داری ببری‌شان؟ نیکی بود و جای پرسیدنش نبود! فقط این را پرسیدم که جای خالی داری تو گروه یا تا بلغت الحلقومِ کاروان را پر کرده‌ای؟ که از شانس، سه تا جای خالی داشت و قضا را …

امان‌الله خان!

انتخابات سال ۹۰ در حالی برای تعیین مستأجران چهارساله‌ی ۲۹۰ صندلی سبزِ ساختمان هرمی شکل خیابان بهارستان تهران در ۱۲ اسفند برگزار شد، که من مسئول ناحیه ۲ شهرداری خوی بودم. چهار سال از استخدامم در شهرداری و دو سال از روزی‌که شهردار حکم کرد بروم ناحیه دو را تحویل بگیرم می‌گذشت. کار نواحی در …