نمیدانم چرا همه راه به تو دارند الا منی که نزدیکترین کس به تو ام. نزدیکترین به عیار آدم های اینجا و نه حتما به عیاری که دست شماست. که اگر بود روزگار من و کار نیمه تمامی که سالهاست منتظر یک گوشهی چشم و اذن شماست تا یومنا هذا لنگ نبود…
حالا اینها را اینجائی مینویسم که روزی هزار و خوردهای آدم محرم و نامحرم بهش سرک میکشند و تو راضی نباش حرف مگوی ما بر سر بازار، جار شود!
و قصه مان شود حکایت آن سرّ مگو که عارف سالک به کسش نگفت و در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟!
دیدگاهها
بسم الله
انسانها هم مثل میوه ها، هسته دارند!!!
http://shahidekhoy.blogfa.com/post/59
در مورد مطلب شما هم باید حرف یک بزرگی رو بگم که میگفت:ارزش انسان به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن در دلش دارد!