مرا هزار امید است و هر هزار توئی!
ماه: مارس 2013
پس از سه سال و اندی جلوس در سریرِ سلطنتی که میراث همکارانی بود که الآن بازنشتهاند و ما چند روز و ماه و سال مستأجر آنیم و و عدم تغییر و تحول در چیدمان اتاق و وسایل و اسباب و ملزومات، از روز تحویل تا یومنا هذا، امروز و به بهانهی نو شدن سال …
کار و زندگیِ معلومش همین است که تلفن همراه زعمای شهر را گیر بیاورد و وقت و بیوقت مخِ حضرات مسئول را کار بگیرد بابت پیگیری پیشرفت پروژههای عمران شهری و سؤال در خصوص طرحهای آتی و البته زمان و نحوهی افزایش پروازهای فرودگاهِ خوی و رقمِ دقیقِ تناژ زبالهای که هر شب از معابر …
کاش از قلبم به قلبت راه داشت کاش “زهـــــرا” هم زیارتگاه داشت…
شیخ رفت پی قرار نهم فروردینش در تهران و مرا با یک سوال اساسی تنها گذاشت که؛ منتخبِ مردم شدن به عنوان سخنگو و احیاگر حق و خدمتگزار ملت چه غنیمت بزرگیست که اینهمه سر و دست برایش در حال شکستن است؟ و فکر کردم؛ آیا پوشیدن رخت نوکری – آن سان که حضرات ادعایش …
از الآن تا روز انتخابات کم از هشتاد روز مانده. دور دنیا را هم که بخواهی به سرعتِ “آقای فیلیس فاگ” بگردی، در هشتاد روز تمام میشود. یعنی به عوض وقتی که صرف میکنید برای دوره چرخیدن محله به محله برای اخذ حمایت زعمای قوم و ریش سفیدها و معتمدین و لابیهای شبانه و نصف …
فکر میکنم، اگر من هم آن روز جزء متحصنین خانهی علی و فاطمه بودم و سکوت علی را میدیدم، توانِ صبر در برابر مصلحتدید امام را میتوانستم داشه باشم یا مثل زُبیر شمشیرِ خروج و شورش از نیام میکشیدم و ندای هل من مبارز سر میدادم و میشدم کاتولیکتر از پاپ و روز دیگری وقتی …
خواندن چشم آدمها، مهارت میخواهد! توانی که همه ندارندش. بیشتر آنها هم که این موهبت را داشتهاند، بروزش نمیدهند و خیلی کم اتفاق بیفتد که که مثل منی که بیجکهای فهمش کُند عمل میکنند، بفهمد که طرف توان خواندن اسرار نهان چشمها را دارد. این را – توانائی خواندن چشمها – اضافه کنید به دانستن …
باز بوی فاطمیه میآید. بوی روضههای مکشوف. بوی بغض فروخورده از درد بیمادری. بوی غیرتی که خشم میشود از شنیدن قصهی مسمار و تازیانه و کوچه و لهیب میشود و میگدازد و دل ریش میکند. بوی بندهای عاشقانهای که هر کدام به وسع خود از مادر و غصهی جانسوز علی گفتهاند که؛ «با صورت به …