امّی بود. مهربان. با چهره ای گشاده و پیشانی ای فراخ. با دستهائی گرم و پدرانه. با بارانی از کلمات. با چشم هائی گیرا و اَبروانی به هم پیوسته. با رحمتی که برای عالمیان آورده بود. با شدتی که بر دین ستیزان داشت. و جبروتی در سیمای ملکوتی اش. با عطوفتی که او را هم …
ماه: ژوئن 2011
بعد از من برسید جه مذهبی داری؟ کفتم دلم می خواست مذهب مسلمانان صدر اسلام را داشته باشم. تعجب کرد. که بس جرا آمده ای مکه؟ کفتم نمی دانم. کفت بس راست می کویند ایرانی ها؟… و حرفش را خورد. و بعد از لحظه ای افزود که آخر از این هفتاد و دو فرقه بهتر …
و اما مکه شهر سنک های خارا و بولدوزرهای کوماتسو که شب و روز دل شهر را خالی می کنند تا بجایش سیمان و میلکرد بتنند و هتل و بازار در بیاورند! شهر ساعت بزرکی که سایه اش بر بیت سنکینی می کند… شهر ببسی کولا و تویوتا و جی ام سی شهر بوق های …
سلام! اینجا مدینه بود! شهر نبی مرسل شهر علی و فاطمه شهر بلال و سلمان و ابوذر شهر نخل و ندبه شهر کوجه های خاکی و تنک مردی که هیج کس را نداشت و فقط جاه داشت و کریه… و اینجا مدینه است! شهر سیمان و میلکرد و جرثقیل شهر کولرهای اوجنرال و نوشابه های …
فردا عازمم و امشب پشت بند هم و بی امان، نشانه می باردم. شاید می خواهی قبل شروع یادم بیاندازی که دنیا، دنیای نشانه هاست. دنیای (راه نمائی) با ستاره های کم سو پر سوئی که هر از گاهی بی آنکه بخواهی سر راهت سوسو می زنند. آن قدر که راه را بفهمی و ته …
ام شب مدام باید یادم باشد که قدر آدم ها به اندازه ی وسع آرزوهایشان است. باید یادم باشد که کاهلی گدا، تقصیر صاحبخانه نیست. یادم باشد گر شبی در خلوت جانانه مهمانم کنند، گول نعمت را نخورم و مشغول صاحب خانه باشم. یادم باشد جامم را تا جائی که می شود بالا ببرم تا …
اگر سحر همین طور که خواب بودی یک باره بیدار شدی، دیدی سحر است، مُفت از چنگ نده. همان طور توی رخت خواب بگو شکر. این شُکر را هم شیرین بگو. این «شـ» را ببین توی دهان چه شیرین است، قشنگ توی دهان بگردان و بگو شُکر. بعد اگر حالش را داشتی کار دیگر کنی، …
از شهر که خارج می شوی، می رسی به یک پل که به تعداد قالب های بتنی ای که کنار هم گذاشته اند تا بشود رویش سازه را تنید، تقّه می خوری. یعنی قالب ها از روکشی که روی سازه کشیده شده چند سانتی بالاتر است و با سرعت که از رویش رد شوی تکان …
آی کجایید اعتکافهای مسجدِ جمعه؟ کجایید ایام البیضهایی که من هنوز هم از عطرتان سرمستم؟ کجایید نجواهای «یا مَن اَرجوه»؟ تضرعهای «خابَ الوافِدونَ علی غَیرِک»؟ زمزمههای «یا مَن یَملِک حوائج السّائلین»؟ کجایید قنوتِ نمازهای مُهر خورده به یاسین و تبارک و توحید که آن سه شبِ میانه، هزار هزار پیچک در دلم میرویاند؟ کجایید زمزمههای …