وقتی در اتمسفر جمهوری اسلامی، کاری بر عهدهات میگذارند یا کاری بر عهده میگیری، یعنی حاصل خون هزاران شهید تقدیم تو شده و تو باید قبلِ هر ملاحظهای، ملاحظهی خونهائی را بکنی که ریخته شدند تا اساس مُلک و ملت نریزد و شکستند تا غیرت و غرورمان نشکند. هربار وقتی جنگ دیدهها و شهید دیدهها …
ماه: اکتبر 2013
از رفتنت دهان همه باز… انگار گفته بودند: پرواز! پرواز! (قیصر) – – – یاد و خاطرهی قیصرِ شعر آئینی و انقلابی تا همیشهی تاریخِ این کهن بوم و بر، سبز.
تلاقیِ انحرافِ حضرات در به نظرسنجی گذاشتن رابطه با آمریکا که خورد با ایام شورآفرینِ محرم، یاد مردم خواهد انداخت که امامشان در ظهر روز دهم و قبلتر در بیعت یزید و در هر منزل از مکه تا کربلا و در همه جا فریاد میکشید؛ هیهات منا الذله و ذلت را با حسینی جماعت، هیچ …
لولایِ دربِ ورودی که مینالد، میفهمی که کسی داخل شده. مشتریهای دائمی را با صدای پایشان و نوعِ سُریدن قدمهاشان روی سنگفرش ورودی و یا حتا با لحنِ سرفهی ناخودآگاهی که آدم وقت داخل شدن به جائی از خود صادر! میکند. متعاقبِ نالهی سوزناکِ جر و جرِ در، بوی تند سیگار پر شد داخل دفتر. …
سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی «اَرنی» نگفته گفتی دو هزار «لَن تَرانی» – – – چو رسی به طور سینا «اَرنی» مگو تو بگذر که نیارزد این تمنا به جواب «لَن تَرانی» – – – چو رسی به طور سینا «اَرنی» بگو تو مگذر چه خوش است از او جوابی چه «تری» چه …
“ادبیاتِ جنگ متولد میشود؛ ساخته نمیشود. ارزش کلمهها در این گونه نوشتاری بیش از هر چیزی، انسانی است. انسانها پس از تحمل جنگهای طاقتسوز و خانمان برانداز به خلوت خود میآیند و بدون اینکه آگاهی حرفهای از چهگونه نوشتن داشته باشند، دست به قلم میبرند و با کلمهها رنج و آرزوهای خود را شکل میدهند. …
از رخ نقاب برافکن که من خورشید را به پای تو پـــــر پــــــــــر کنم… .
الحمد لله رب العالمین الحمد لله فاطر السموات و الارضین الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علیٍ امیرالمؤمنین
همیشه حسرتِ کوچههای تنگ و باریکِ کوفه که نعلینِ وصلهدار علی شبها و سحرها و روزها در آن قدم گذاشتهاند حسرتِ تنفس از اتمسفری که در جانِ علی فرو میشد و دم و بازدمش را میساخت حسرتِ ندیدنش حسرتِ داشتن این چشمهای دنیا بین و یتیمِ ندیدنِ علی و نداشتنِ هیچ خاطرهای هیچ یادی هیچ …
اگر امشب شبِ عید است، که هست اگر شما دریای کرمید، که هستید اگر من شیعهی طفیلیِ شمایم، که هستم اگر سجیت شما کرم است، که هست اگر دستِ من خالیست، که خالیست اگر چشم انتظارم، که هستم اگر آب و باد و آتش رام شماست، که هست اگر دنیا بستهی سر انگشتِ اشارتِ شماست، …