نوشتن و نوشتن و نوشتن… .
ماه: می 2014
اینکه یک ایثارگر دچار پیخ و خمِ بیخود و بیجهت اداری شود قابل توجیه است و اینکه حقِ مصرّح در قانون در مورد او نادیده انگاشته شود و اینکه او حقی برای اعتراض به کاغذبازیهای علاف کُنِ معمول ندارد هم همه موجهاند و بهجا. این وسط خُردهی مثل منی به کم لطفی حضرات در حقِ …
تو اگر نبودی اگر مبعوث نمیشدی اگر زمین و زمان از صدای دعوتِ به حقی که از حنجرهی داودی تو برانگیخته نمیشد مهربانی معنا نداشت و خُلق نیکو را کسی قدر نمیدانست. تو آمدی تا خوبی قدر بیابد و دوستی و دوست داشتن، بر هر چه غیر محبت است غلبه یابد. لیظهر دینه علی الدین …
با اینکه دیگر سالهاست پوتین پا نمیکند، هنوز روی کفشهایش یک لایهی نازک از خاک و خل را دارد. در شصت سالگی، وقتی که وقت پارک گردی و قدم زدنِ عصرانه و خواندنِ صفحهی حوادثِ روزنامههایش است، جای همهی ترفندهای همسن و سالهایش برای گذر زمان، وقت کم میآورد. هر بار که در اینسالها دیدمش، …
قسم به قطره قطرهی خونی که پای درخت آزادی ریختیم به تک به تک سروهای رها که شکستند در راه دوباره به دست آوردن خرمشهر به قدمهائی که با وضو پا به خونینشهر گذاشتند و مسجد جامع را دوباره دیدند؛ یک روز دوباره قدس را به آغوش اسلام برمیگردانیم و در اقصی نمازِ شکرِ پیروزی …
خشم مگیر! حتا اگر تحملت از آستانهاش فراتر رفته و تحملِ طرفت را نداشته باشی و طرفت هر چه از دهنش در میآمده به ناروا بارت کرده و تو فقط سکوت کردهای. خشم مگیر! حتا اگر چیز دیگری دستگیرت نباشد. خشم مگیر! حتا اگر ذهنت در برابر اتفاقی که به یکهو پیشآمد کرده قفل کرده …
از اینکه کِرمِ خزندهی استحاله و بیغیرتی دارد یواش یواش میخزد زیر پوستمان و پشتِ سرِ هم، لایک به لایکهای آزادیهای یواشکی اضافه میکنیم و تهِ دلِ مریضِ بعضیهامان خوش خوشان شده که؛ (حواسمان به ناموس خودمان باشد که از این کارها نکنند یکهو! لکن این آزادیخواهان یواشکی! را سِیر کن که خربزه آب است!) …
«مرحوم آقای بهجت (رضواناللهتعالیعلیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». ممکن بود یک اشکال مُقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آنهم جواب میداد. ممکن بود کسی بگوید وقتی میگوئیم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، …
یعنی حتا دیپلماسی لبخند حضرات جواب نداد؟ دیگر چیزی هم برای تقدیم به شیطان بزرگ مانده مگر؟ فردو که برچیده شد. ماشینهای غنیسازی هم که یک خط در میان میچرخند. بودجهی نظامی کشور هم که نصف شده. چرا راضی نمیشود شیطان و دیگر چه مانده بدهیم که یهود و نصارا از ما راضی باشند؟ تقصیر …
“چه سالها که گذشت و بهار منتظر است بهار ِ زخمی ِ پشت حصار منتظرست – چه سروها که به دست ِ تبر شهید شدند شقایقِ دلِ ما، داغدار منتظرست – بهانهگیر شدند و به گریه افتادند ستاره کشت خودش را، سهتار منتظرست – چهقدر پنجره بازست رو به سوی امید چهقدر دلشدهی بیقرار منتظرست …