از یک جائی به بعد شعرِ روضه که به جاهای باریک میکشد اشک خشک میشود صدا در گلو بغض میشود… حتا فریاد در نطفه خفه میشود. بس که ماتم بزرگ است و بس که واقعه، دهشتناک ماتت میبرد. خشک میشوی. نه اشکی. نه دادی. نه فریادی و نه حتا بُغضی. و میایستی و حسرتِ اشک …
ماه: سپتامبر 2017
گفت؛ “عباس” را اگر با حساب ابجد ببینی، معادل “بابالحسین” میشود. یعنی راهِ ورود به ملکوتِ متعالیِ حسین علیهما سلام. یعنی برای رسیدن به خیمهی امام شهید راهی به جز عباس نیست. و این است که قرآن فرموده به خانهها از بابشان وارد شوید؛ وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا
نفر اول لیست زائران و نفر اولی که مدارکش را کامل کرده بود برای ثبت نام، فاطمه خانمی بود پیرسال که همراه نداشت و مشتاقترینِ زائران بود و اولینِ آنها برای هر دعوتی که از کاروان صورت میگرفت. پای ثابت و سرحالِ جلسات و بیتابترین برای رسیدن وقت پرواز و رفتن و رسیدن به مکه. …
دو نفر از عواملِ اجرائیِ مجموعهمان در هتل مکه، در همان شغلی که در ایران به آن مشغول بودند، به کار گرفته شده بودند؛ حاج رحمان انباردارِ مجموعه و حاج نَجات سرآشپز رستوران. و نَجات را با فتحه، به عمد نوشتم که قرائتِ آذریِ اسمش باشد. یعنی همان طوری که آنجا صدایش میزدیم. حاج نجات …
سوالِ تکراریِ قریب به اتفاقِ میهمانهائی که برای تجدید دیدار و دیده بوسی آمده بودند، نحوهی برخورد سعودیها و نحوهی تدبیر حجِ امسال بود. خاصه با آن جوِ منفیِ قبل از سفر و احتمالِ هزار جور خطر و بلا و کمینِ مجدد سعودیها! آن عکسِ معروف که دست به دست چرخیده بود در شبکهی مجازی-روسیِ …
اتوبوس آمده بود دنبالمان. چند سالیست -یعنی دقیقا از وقتی که ترمینالِ متمرکز شهر ساخته و به بهره رسیده است- رسم بر این شده که حاجیها را از توقفگاهی که مخصوص بدرقه و استقبال سفرهای زیارتیست سوار کنیم و برگشتنی، برگردیم همانجا و مردم نکوبند کلی راه بیایند تا فرودگاه و تا کجا برای استقبال …
هیچوقت و هیچ بار در هیچ زیارتی، به نیت وداع زیارت نکردهام. به فهم ناقص من، وداع یعنی جدائی و بقول دوستی عاشق پیشه؛ خداحافظی دوری میاره، جدائی میاره… . و عصر امروز، نوبت دل کندن بود؛ یعنی وقت وداع آخر به هر تقدیر و به رغم میلِ دل من و همهمان رسیده است. و …
و امشب شب آخری بود که در این سفر میهمان اقلیمِ قبلهایم. و یار نادیده سیر چه زود گذشت؟ ساعتی از شب گذشته مهیا شدم بروم مقام. (و این لغتی است که عوامالناس آذری زبان برای حرم و اماکن مقدسه استعمال میکنند.) دلم برای دیدنِ دوبارهی کعبه پر میکشید. اتوبوسها دیگر نه به ترتیب و …
یک شیر پاک خوردهای از مدیران کاروان ارومیه – که دیروز برگشتند- یکی دو سه هفته پیش، چو انداخت بین زائران که دلارهاتان را نگه دارید برای فرودگاه جده که آنجا گوشی سامسونگِ جی ۷ میآورند برایتان به صد دلارِ آمریکا و معادل ریالیِ آن در ایران هشتصد هزار تومان به بالاست. و حالا او …
شب با رفتنِ کاروان ارومیهایها، ما ماندیم و دویست و شصت سوئیتِ هتل که فقط چهل و چهار تایش در اشغال ماست و باقی خالی. و هتلی که روزگاری هر شب سیصد بسته نان برایش میآمد، امشب فقط پنجاه بسته سهمیه داشت و تا شنبه که ما هم بعون الله راهی شویم، قصه همین است. …