ماه: سپتامبر 2018

و ابتدا کلمه بود

اصلش برمی‌گردد به زمانی‌که قالبیاف سکان بلدیه‌ی دارالخلافه‌ی تهران را دست گرفت و بلدیه‌ی تهران، بازوی قوی‌ای داشت به اسم جریده همشهری که قدرت و مخاطب و پشتوانه‌ی مالی را همزمان داشت. همشهری، صاحب نشریات زیادی بود که در زیرمجموعه‌اش منتشر می‌شدند که آمدن قالبیاف به شهرداری تهران، نشریات را زیادتر و محتواشان را پر …

قیمه

نگاه منِ عوام می‌گوید که روزگار اقتصادی مردم بهتر از ده بیست سی سال قبل است. هم گذران اقتصادی‌شان و هم ارادات‌شان به اهل بیت علیهم السلام. نمونه‌ی عیانش هم خیراتی که در ایام منسوب به حضرات ائمه‌ی کرام بین فقیر و غنی مردم پخش می‌شود. این‌همه خیر و احسان و غذای نذری، به رغم …

کشش و واکنش!

  تا روز ششم محرم نه او آمد هیئت و نه کسی از ما سراغش را گرفت. از مجلس شب هفتم که زدیم بیرون انگار همه‌مان دچار یک سوال شده بودیم که؛ محمدصادق کجا گم و گور شده؟ هیئت نمی‌آید چرا؟   و محمدصادق یکی از جمعِ شش هفت نفره‌ی ماست که سال‌ها سابقه‌ی سیر …

برکات

نمی‌دانم یادداشت امروزم بیش‌تر به هیئت و رفاقت هیئتی مربوط است یا برکات حج خانه خدا. قبل‌تر، در شرح ماجراهای شیرین حج ۹۶ گفته بودم که زائری داشتیم به اسم فاطمه خانم. اولین زائری که اسم نوشت و سر لیست کاروان ۸۵ نفره‌مان بود. پیرزنی که تک و تنها ثبت نام کرده بود بیاید حج …

نیسگیل

امسال هشتمین سالی بود که رزقِ سیلِ اشک‌هائی که یک سال برای باریدن‌شان صبر و دعا می‌کنیم، داخل چهاردیواری‌های فراخ خانه‌ی حاج محمد پیش‌داد بود. مردی سن و سال دار و حسین‌چی. که سالی یک‌بار و در اشک‌آلودترین روز ممکن، گریه‌کن‌های شهر را جمع می‌کند خانه‌اش برای استماع روضه‌ی قتل‌گاه و غارت و تنور… و …

عاشورائی می‌مانیم… .

شب عاشورا، شهادت‎نامه‌ی عشاق امضاء می‌شود. این را از شعری یاد گرفته‌ایم که سال‌های سال، از قدیم و از خیلی قبل‌تر از این‌که من و مثل من‌ها پا به دنیا بگذاریک و انیس مجالس عزای امام شهید بشویم، نوحه‌ی سوزناکِ هیئت‌ها بوده و هست و خواهد بود؛ امشب شهادت نامه عشاق امضاء می‌شود فردا ز …

ابالفضلی‌ها

امروز تاسوعا بود، روز ابالفضل. نوحه‌ی امروز مال ابالفضل است و حماسه‌ای که آفریده. طرف صبح، به رغم خستگی دیشب، بُن کن کردیم برویم هیئت. و مگر می‌شود خستگی دلیل نرفتن و جا ماندن باشد؟ آدم یک سال منتظر است تاسوعا بیاید و روضه‌ی مکشوف بشنود. و نوحه‌ی عُریانِ تاسوعا را مگر می‌شود روز دیگری …

عرصه‌ی سیمرغ

به میمنت و مبارکی، دیشب دعوت بودیم ولیمه‌ی عروسیِ یکی از آشنایان که تازگی قوم و خویش هم شده‌ایم. قضا را سرمیزی نشسته بودم که از پیر و جوانِ عوامل حج و زیارت دور تا دور نشسته بودند و بیش‌ترشان مو سپید کرده‌ی کاروان داری و حمله‌داری و امور رتق و فتق زیارت اعتاب مقدسه …

که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

بچه‌تر که بودم، حرف عشق و عاشقی که وسط می‌آمد، عشاق را با مو و زلف پریشان و قدِّ خمیده و در کنج خرابات تصویر می‌کردم که از عالم و آدم دورند و ربطی به زندگی و اجتماع مردم و مراودات روزانه‌ی آدم‌ها باهم ندارند. در همان ایام طفولیت، یکی دو تا شان را هم …