«بابای بزرگ» میدان که با ما خویشآوندی و نظر حُسنِ خدمت داشت، یکی از شالهای ابریشمیِ نفیس را با حاشیهی دستدوزی شده؛ جدا میکرد و به من میداد. آنرا گرد گردن میپیچیدم. از بسیاریِ اشک که بر آن ریخته بودند، چروکیده بود و بوی کهنهگی میداد. شاید دویست سیصد سال بر صدها گردن پیچیده شده …
ماه: نوامبر 2013
برای من، همشهریِ داستان از شمارههای اولش که حاصلِ طبعِ جنابِ قزلی بود شروع شد. شمارههائی که نه به صورت ماهیانه و مرتب که به طور دورهای و با پرداخت به آثار قلمیِ یکی از غولهای ادبیات معاصر منتشر میشد. طبعا، بعدها و بعد از انتشار چند شماره و وقفهای که در کار نشرش حاصل …
‘چه دشوار است پیمودن به هجرانِ تو؛ منزلها به یادت آنچنان نالم که؛ ماند ناله بر دلها…’
راه آن است که؛ چون رَوی، رَسی! تمهیدات. عینالقضات همدانی
امروز بعد از کلاسِ ریاضی آمدم سراغت. با دفتر ِ مشقِ حسابم و بعد کلی کلنجار با ضرب و تقسیم و جمع و تفریقهای یکان و دهگان و صدگان و هزارگانی که معلم یادم داده بود. روی سنگِ یکدست سفیدت، بعد از “هوالشهید” و عنوانِ “معلمِ پاسدار” و اسم زیبائی که داشتی، نوشته بود: روز …
از من و شما هم سؤال میکنند دربارهى وعده و عهدى که با خدا کردیم؛ ما با خدا معاهده داریم. حالا در این آیهى شریفه – مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عهَدوا الله عَلَیهِ + – این عهدى که میگوید مؤمنین با خدا بستهاند و بعضى از مؤمنین به این عهد بهنیکى وفا کردند و …
سوای داد و قالی که در پی آنچه حضرات، توافق هستهای مینامند و از دستیابی به آن از شادی در پوست خود نمیگُنجند و کم مانده آنرا بزرگترین توافقِ سیاسیِ تاریخ از خلقت آدم تا یومنا هذا بنامند، فقط به خاطر لبخند کمرنگ حضرتِ آقا و امیدی که ایشان در دلمان تزریق کردند، بابت واقعهی …
صبح، کلهی سحر در آن سرمای سوزناک که تا مغز استخوان انسان فرو میشد و لزره از اندام صادر میکرد، در ازدحام سرویسهای بهداشتی که صفشان تا حوالی دربِ خروجی پایگاه مقداد (محل اسکان کاروانِ استانِ ما) کشیده بود، نمیدانم از کجا ساختمانی را کشف کرد که مختص از ما بهتران بود و محلِ استراحتِ …
و خدا را شاکرم که؛ نهایت اجبارم به همنشینیِ با حضرات، به قاعدهی تحملِ ایشان است در نصف روزی از روزهای تعطیل و خدا را شاکرترم که محیطم با محیطی که شب تا صبح و صبح تا شب، بازارِ دودوزه بازی و متلک و لیچار و استثمار و استحمار در آن داغ است، مؤانستی ندارد!
“بادا که به جوشش برسد کوشش این رود همپای تو پرچم بسپاریم به موعود… .”