کار و زندگیِ معلومش همین است که تلفن همراه زعمای شهر را گیر بیاورد و وقت و بیوقت مخِ حضرات مسئول را کار بگیرد بابت پیگیری پیشرفت پروژههای عمران شهری و سؤال در خصوص طرحهای آتی و البته زمان و نحوهی افزایش پروازهای فرودگاهِ خوی و رقمِ دقیقِ تناژ زبالهای که هر شب از معابر و شوارع شهر جمع و دفع میشود.
حیف از آن مدرک درست و درمان که یدکش میکشد و هیچ بهرهای از داشتنش ندارد و نداشته و نخواهد داشت.
علافِ اخباری است که میشنود و صبح تا شام، سوار بر زین دوچرخهی اسقاطیاش میراند سمت بازدید از نحوهی پیشرفت احداث پارک جنگلی و میدان ترهبار و ساماندهی مقبرهی جهان پهلوان پوریای ولی در بلوار رسالت.
یکی از زعمای قوم که از دست تماسهای بیحساب کتاب و وقت و بیوقتِ جناب مقصودخان ذله شده بود و طرح تکریم ارباب رجوع و نمایاندن روحیهی پاسخگوئی اقتضا میکرد که هرچند مختصر و سر بالا، جواب سوالهای مقصود را بدهد، ظهر یکی از روزهای پر مشغلهی دمِ افتتاح طرحی مهم، وقتی دید سر و کلهی مقصود با دوچرخهی زاقارتش پیدا شد، ناله سر داد که؛ خدا به خیر کند! باز سر و کلهی این مقصودِ خوشحال و سؤالات بیدر و پیکرش پیدا شد و پرسید از من: به نظرت مخ مقصود عیب و علتی دارد که صبح تا شب علاف است و دائم دنبال این و آن که سؤال کند و جواب سربالا تحویل بگیرد؟ و گفتم: مخِ عیب و علتدار چهطور میتواند معدلِ الفِ رشتهی فنیِ مقطع کارشناسیِ ارشدِ دانشگاهِ سراسری را برای صاحبش صید کند؟
و از آنروز و از وقتی جناب زعیم فهمید که آقا مقصود برخلاف لب و لوچهی همیشه آویزان و ریخت و قیافهی داغان و سؤالاتِ بیسر و تهِ صد تا یک غاز، مخ دارد در حد لالیگا، به دیدهی احترام به او نگریست و جای حرفهای صد تا یک غاز، جواب و آمار درست درمان تحویلش میدهد؛ وقتی مقصود زنگش میزند تا از نحوهی تخصیص بودجهی عمرانی و موعد اتمام طرحها و برنامههای پیشرو از او سؤال میکند!
الغرض، در قحطیِ مسئول پاسخگوی آمار بلدِ همه چی دان در ایام تعطیلات نوروزی، قرعهی فال به نام ما افتاده بود که برای مهندس مقصودِ خوشحال جواب پس بدهیم در فقرهی زمانِ بهرهبرداری از مجموعهای که یکی دو ماه قبل افتتاح شده ولی هنوز مورد استفاده نیست و آنقدر نکیر و منکر کرد و صغرا و کبرا کنار هم چید و سرپا نگهم داشت تا آبِ دستِ چپم بیآنکه مسحِ پای چپ را بکشم خشک شود و وضوی فریضهی مغرب و عشایم از ترتیب و توالی بیفتد و پروژهی افتتاح شدهی مورد بهرهبرداری قرار نگرفته، وضوی ما را قبل از افتتاح خراب کند و مجبور که از نو بسازیمش…