اعتیاد واژهایست منفی که هیچ جا کارکرد و بار مثبت ندارد.
اعتیاد را به قرینهی معنا چنین تعریف کردهاند که؛ “به لحاظ مفهومی٬ بیماری اعتیاد یک بیماری اصلی٬ مزمن و عصبی است٬ که در اثر عواملی ژنتیکی٬ فیزیولوژیک و اجتماعی رشد و بروز پیدا میکند٬ به طوری که وجه مشخصهی این بیماری اختلال در کنترل انجام عملی٬ و یا احساس اجبار در انجام یک عمل مشخص٬ با وجود آگاهی نسبت به عواقب خطرناک آن باشد.”
و نوشتهاند:
“اعتیاد پاسخ فیزیولوژیک بدن است به مصرف مکرر مواد اعتیادآور. این وابستگی از طرفی باعث تسکین و آرامش موقت و گاهی تحریک و نشاط گذرا برای فرد میگردد و از طرف دیگر بعد از اتمام این اثرات سبب جستوجوی فرد برای یافتن مجدد ماده و وابستگی مداوم به آن میشود. در این حالت فرد هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روانی به مادهی مخدر وابستگی پیدا میکند و مجبور است به تدریج مقدار ماده مصرفی را افزایش دهد.”
الغرض در این چند مدت که بنا به مصلحتی، از کنار فضای مجازی با رعایت فاصلهای تعریف شده گذشتهام و ساعتهای حاضریام پای شبکهی بی در و پیکرِ مجازی به دقیقهها تنزل کرده، یقین! کردم که بدون اینترنت و شبکههای اجتماعی میتوان زنده ماند و بندِ حیات بستهی آن نیست و فکری شدهام که ابزار نوین و جذاب و اعتیاد آور و مخدری که بسیار نرم و نازک در رگ و پوستمان دویده و در جانمان رسوخ کرده طوری که انگار میکنیم اسباب زندگی بی او لنگ و ناقص است، چیزی نیست جز یک مشغولیت که توانسته جای مشغلههای مهم را بگیرد و هر روز وابسته و دلبستهترمان کند.
بلائی که از بلایای غفلت در عصر غیبت است… .
دیدگاهها
بسم الله
مایی که نانمان از این ابزار اعتیاد است چه کنیم…