حضور در بین مخاطبان و آنها که تو را فقط از روی اسمی که روی کتابهایت نوشته شده میشناختند، تجربهی شیرینی بود.
خاصه آن همسر جانبازِ اعصاب و روانِ شیمیائی که ردِ رنج طولانیِ سالها پرستاری در خطوط عمیق پیشانیاش و چشمهای خستهاش پیدا بود و گله داشت که چرا به زندگیِ شهدای زنده نمیپردازم… .
الغرضا از دوستانِ روایت فتح که امکان دیدار رخ به رخ با مخاطبان را مهیا کرده بودند و مرا میهمان لحظههای زیبائی از نمایشگاهِ بیست و هشتم کردند، متشکرم!
دیدگاهها
بسم الله
سلام
خدا قوت
بیشتر از حضورتان در قاب سیما، از رویت قاب صورتتان خوشحال شدم.
در پناه حق
خدا قوت …افتخار شهرمان هستی جوان…