دیدار

فرق من و او، دی‌روز وقتی دیدیمت این بود که او قبلن بخت دیدنت را داشت و من نه. تو را جزء به جزء یادش مانده بود.
اجزای ابروها و گردی صورت و برجستگی‌های گونه و نوع قرار گرفتن گوش‌ها و پرپشتی موهای مجعدت را. حتا یکی را آورده بود که به تو رفته و شکل توست. آورده بودش که نشان دهد به استاد تندیس ساز که تو این شکلی‌ای؛ موها و ابروها و چشم‌ها و لب‌خندت.
ذوق داشتیم. هردو. وقتی او دوباره و من برای اول بار نمائی از تو در سه بُعد دیدیم. ولو این‌که آن اتود اولیه‌، نه تو که تندیسی از ابهت تا ابد جاوید تو بود… .
و چه خوب که او بعد این‌همه سال، تو را خوب و جزء به جزء در یاد و در دل نگه داشته بود!

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.