بهترین جایزه برای جانی

DSC00033.JPG 

یکی دو روزه هر وقت تو اینترنت یا تلویزیون چشمم به خون آشام بغداد می افته حس بدی بهم دست میده.حس بدی که جنسش از مال قبلی ها نبوده.یه جور بغض فرو خورده که نمی دونم چه جوری منتقلش کنم – من همیشه برای انتقال مکنونات قلبی ام مشکل اساسی داشته ام – وقتی فقط چند لحظه از اعدام جانی گذشته بود،تلفن زنگ زد و یکی از آنسوی حسی که داشتم ، اعدام رو بهم تبریک گفت، و نمی دونم چی جوابشو دادم.!؟

سر ظهر که دلم گرفته بود از بوق و کرنائی که رسانه ملی برای شادباش اعدام صدام برای ملت شریف ایثارگر و غیره  راه انداخته بود ، گذرم افتاد طرف مزار شهداء … پیاده که شدم،هیچ تبریکی برای پدرم و دوستانش نداشتم که بدهم …