شهیدانه (خــــوب) ها توسط حسین شرفخانلو در سهشنبه, سپتامبر 1, 2009 گفتم خب مامان باباش خوبن؟ گفت مامانش که آره خوبه، باباش هم لابد خوبه. بعد یه ذره ساکت شد ادامه داد: باباش شهید شده. بعدش من ساکت شدم. بی جهت لابد. نوشتهی قبلی نوشتهی بعدی نوشتههای مرتبط جماعت خدا حسینیه خوی دفاع روزمرهها شهیدانه شیعهگی سیدِ پیشرو جماعت خدا حسینیه خوی دفاع سفر شهیدانه نوستالوژی پرچم پولیتیک جماعت خدا حسینیه دفاع شهیدانه شیعهگی عزیز زیبای من
پاورقي نويس 2009-09-01 در 10:56 ب.ظ با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات از نکاتی که در مورد شعر پیامکی تو وبلاگم گفتید، کمال تشکر را دارم!
دراسله 2009-09-05 در 10:27 ق.ظ تو خوب بودن حالشون که شک نیس! چرا سکوت؟! چرا تو حالت خوب نیس؟ دلت شهادت خواست؟ شهادت آسمان را نردبان است … نمی دانم چرا در فصل اقاقی بروی عاشقان دربسته ساقی؟
دیدگاهها
شهید
مثل یک نمره بیست
داخل دفتر قلب من و تو میماند..
مبارکه…
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
از نکاتی که در مورد شعر پیامکی تو وبلاگم گفتید، کمال تشکر را دارم!
وقتی خدا به متن غزلها هبوط کرد
شاعر به جای خواندن شعرش سکوت کرد
قشنگ بود
ممنون که هنوز به یاد مایین
تو خوب بودن حالشون که شک نیس!
چرا سکوت؟!
چرا تو حالت خوب نیس؟
دلت شهادت خواست؟
شهادت آسمان را نردبان است
…
نمی دانم چرا در فصل اقاقی بروی عاشقان دربسته ساقی؟
سلام.
تو حالت خوبه؟