ظهر بود.
گرم بود.
سقا نبود.
جوان شبیه ترین به رسول … نبود.
ظهیر نبود.
حبیب نبود.
عبدالله رضیع نبود.
او تنها بود.
او تنها مانده بود…
تنها ترین تنها.
و دشت بود و یک دنیا نامرد و خنجری که تشنه ی خون گلو بود و سنگی که بر سینه ی بی کینه فرود می آمد.
عاشورا بود و به تقویم شمسی
بیست و چندم شهریور بود.
و ظریفی که بین این همه هیاهوی روزهای گرم آخر تابستان برایم نوشت:
بین بیستم تا بیستودوم شهریور اگر دیدید یک روز حالتان خیلی گرفته،
تعجب نکنید
عاشورای سال ۶۱ هجری
به احتمال نزدیک به یقین،
یکی از این سه روز بوده است…
یا حسین
آیا کسی جز تو مکرر کشته شد؟
دیدگاهها
من الغریب الی الحبیب…
من الغریب الی الحبیب…
بامت باندکه دل تنگی ات مرا
ازهرچه غیرتوبیزارکرده است…
یاعلی