زنگ زده بود به مادرم که تلفن مرا بگیرد ازش. مادرم بنده خدا، عادت دارد به این تلفنها و روشش این است که به تماس گیرنده بگوید که «میگویم پسرم با شما تماس بگیرد» و شمارهی طرف را یادداشت کند و برایم بفرستد که «زنگ بزن ببین چکارت دارد؟» صاحب شماره، عاقله زنی بود که …
در این هفت هشت ترمی که همکلاس دانشجویان ترمهای آخر مدیریت دولتی شدهام و با هم روش تحقیق و سازماندهی و تاریخ عقاید سیاسی و چه و چه و چه میخوانیم، روی دیگری از لایهی در حال تشکیل اجتماع را لمس کردهام. دانشجویانی که امسال به پستم خوردهاند، متولدین سال هفتاد و نه بودند. یعنی …