اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان در اعمال و کردار شما هیچگونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم میشود روزهای که از شما خواستهاند محقق نشدهاست… حضرت روح الله | جهاد اکبر، ص ۴۴
ماه: آگوست 2012
زلزله که آمد، شنیدم قصهی پیرزنی را که از هول ِ بلا هشت شبانه روز خواب به چشمش نیامد و اضطراب آنقدر بود که اطرافیان و اطباء چاره این دیدند که شده ولو یک شب برود و در جوار شهیدش بخوابد. زلزله که آمد، دیدم حکایت پیرزنی را که پس از هشت روز بلای بیخوابی، …
عید آمد و عید آمد… | | | یاری که رمید نــآمد…
الهی فرمودی و یک ماه لب فرو بستیم از طعام و از شراب حالا عید شده و فرمودهای | یک ساع | از قوت غالبمان فطریهی عید بدهیم که طاعتمان مقبول و روزهمان منظور نظر گردد. زکات از قوت غالب خوراکیها برای یک ماه نخوردن اگر واجب است زکات دل فروبستن از دیدار یار آشنا …
الهی؛ در این واپسین روزهای مهمانی و در این نفسهای آخر متبرک به نسیم انس رمضان بندهی بیمقدار تو که نه طاعت به سلامت به جا آورده و نه آنسان که بایسته بود حق رمضانت را ادا کرده و نه به شایستگی دامن از خرمن رمضان پر کرده… از تو که رحمان و رحیمی و …
الهی؛ تو را به شرف قدس و شراقت مسجدالاقصی و برکتی که در حول آن قرار دادهای ما را اسباب برچیدن فساد قوم یهود از ارض مقدس فلسطین قرار بده. آنسان که در کتاب مبین و محکمت فرمودی: فَإِذا جاءَ وَعدُ أولاهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا أُولی بَأسٍ شَدیدٍ فَجاسوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعدًا …
الهی؛ بهزعم عاطل و عقل ناقص من تداوم دامنهی لرزهها و پسلرزههائی که این چند روزه، یک سرش در اهر و ورزقان است و سر دیگر تکانهای خفیفش در شهر ما یعنی اینکه مائی که بندهایم و باید هر از گاهی تلنگری بخوریم و به خود آئیم و متوجه پیرامون شویم، هنوز به خود نامدهایم …
آقای ثامنِ ضامن! خودت بهتر میدانی رمضان که تمام شود، دلتنگی طواف حرم تو میآید سراغ دلی که از ما ربودهاید و به هیچ چاره نمیشود الا صدور تذکرهی عبور و حضور در آستان قدس سراسر رضامندیت. حالا چه بلیط طیاره برای خراسان برامان جور کنی و چه نکنی بدان که ما گیر نیامدن بلیط …
الهی؛ من نه آن رندم که ترک ساقی و ساغر کنم! مدعی داند که من این کارها کمتر کنم. الهی؛ درست که رخت رمضانت کمکم و نرمنرم دارد جمع میشود و هنوز نرفته، دلتنگی رفتنش بغض ما را گرفته اما شمیم رحمتی که در رمضان گستردهای چنان در شامهی جانمان رسوب کرده که سخت بشود …
الهی؛ زان پیشتر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام بادهی گلگون خراب کن…