الهی؛
من نه آن رندم که ترک ساقی و ساغر کنم!
مدعی داند که من این کارها کمتر کنم.
الهی؛
درست که رخت رمضانت کمکم و نرمنرم دارد جمع میشود و هنوز نرفته، دلتنگی رفتنش بغض ما را گرفته
اما شمیم رحمتی که در رمضان گستردهای چنان در شامهی جانمان رسوب کرده که سخت بشود از آن دل کند…
الهی؛
ما را از آن جام مخصوصی بده که ساقی خود در آن مـِی میخورد و سخت میآید به دست!
از آن باده که نخورده مستمان کند و بویش از هزار فرسخی مستی فزاید…
برحمتک یا ارحم الراحمین!