برادر شهیدم!
این شانزده شبی که نشستهام پای سفرهی حضرت رحمان و از روزی بیمنتهای او، روزهام را افطار کردهام،
هیچ کدام گواراتر از رزقی نبود که در شامگاه شانزدهمین فصل میهمانی، در جوار تو نصیبم شد
و بعدتر بود که فهمیدم: هیچ کار دنیا بیحساب نیست و تقدیر این بود که افطار شانزدهم و “برادر ِ شهیدِ شانزده ساله” قرین هم شوند…
که فرمود: وَ کُلُّ شَیءٍ عِندَهُ بِمِقدار +
الحمدلله علی ما رزقنا!
دیدگاهها
سلام
(رزقی)
سلام
(چورک)