مشمول زیارت

ایرانیان شیعه رسم دارند بعد ادای فرائض یومیه و بعد اتمام هیئت و روضه و کلهم اجمعین مراسمات مذهبی‌ای که می‌گیرند، دست به سینه شوند و چهارده معصوم را به سمت قبله و سمت شرق – که می‌شود دست چپ‌شان – سلام دهند. کربلا و شهید خفته در آن را به سمت قبله و بعد با چرخشی نود درجه‌ای به سمت شرق، عرض ارادتی به شاه خراسان و باز رو به قبله سلام بر امام عصر و حضرت رسول و باقی حضرات معصومین.
رسم نیکوئی که روزی حداقل سه نوبت تکرار می‌شود و حسن ختام هر برنامه‌ی مذهبی و دینی در ایران شیعی ماست و مردمان با اسم رمز “مشمول زیارت” به پا می‌خیزند و دست به سینه در سه نوبت چهارده معصوم را از دور سلام می‌دهند.


این‌جا اما در سرزمین وحی جهت‌های سلام به هم می‌خورد. در مدینه بخواهی بعد نماز سلام دهی باید اول رو سوی گنبد خضرا کنی و بعد سوی بقیع و بعد یادت بیفتد قبر مادرت بی‌نشان است و همان‌جا و همان سر پا دلت آشوب شود و بسوزد و گـُر بگیرد و بعد رو به قبله شوی و باقی حضرات معصوم را به سمت قبله سلام کنی…
در مکه اما حکایت جور دیگریست. اصلا مستحب است جمال کعبه که در قاب چشمت نشست بر حضرت رسول که درود خدا بر او و آل بیتش باد سلام کنی و بعد یادت می‌افتد کعبه محل تولد امام امیرالمومنین علیه‌السلام است و بعد یادت می‌افتد خوانده‌ای از سیدمرتضای آوینی که تمثیل ولادت علی در کعبه شاید این‌ست که باید باطن قبله را در امام پیدا کنی و اهل ظاهرند که از کعبه تنها سنگ‌هایش را می‌بینند و باز یادت می‌افتد حدیثی را که می فرماید: اتمام اعمال حج به دیدار امام است و دلت قرص می‌شود که می‌توانی و باید! که چهارده حجت بر حق را رخ در رخ قبله سلام دهی…
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مهبط الوحی و خزّان العلم و اصول الکرم…

دیدگاه‌ها

  1. هادي

    ای دخـــت گــرامـی پـیمبر
    ای سرّ رســول در تو مـضمر
    در بـیت شریف وحی، خاتون
    بــر چــرخ رفــیع مَجد اختر
    ای شبه نبی به خلق و اوصاف
    ای نــور مـجسّــم مــصـوّر
    ای خـــادم خــانه‌ تـو حوّا
    و ای حاجــب درگه تو هاجر
    در طــورِ لــقا یــگانـه بانو
    در مُـلک وجود زیب و زیور
    بــا شــیر خــدا عـلیّ عالی
    هـم سنگر و هم پیام و همسر
    مانند تو زن جهان‌ ‌ندیده‌ ‌است
    غــمـخوار و نـگاهبانِ شوهر
    ای عــین کمال و جان بینش
    ای ‌شخص ‌شخیص عصمت‌ و فرّ
    بـر رفـعت قدر تو گواه است
    بــیت و حجر و مقام و مشعر
    ای ســیّــده زنــان عــالـم
    ای بــضــعه حــضرت پیمبر
    تـو اصلی و دیگران همه فرع
    تــو جـانی‌ و دیگران چو پیکر
    در مُـــلــک وَلا ولــیّـه الله
    بـر نــخلِ وجــود احمدی بَر
    قــرآن بــه فـضیلت تو نازل
    بــرهان تــو مــحکم و مقرّر
    روی تــو جــمال کــبریایی
    کــوی تــو رواق قُرب داور
    از جوی تو شبنمی است زمزم
    و از بحر تو شعبه‌ای ‌است ‌کوثر
    زان خـطبه آتشین که پیچید
    در ارض و سـما بسان‌ تنـدر
    محکوم شد آن نظام و گردید
    حــق روشن و غالب و مظفّر
    مـن عاجزم از بــیان وصفت
    تـو بحری و من ز قطره کمتر
    ای امّ مــحـامـد و مـعــالی
    ای از تــو مــشام جان معطّر
    بــا این‌همه عزّ و رفعت شأن
    بـا آن همه فخر بی حد و مرّ
    از ظــلـم مــنافـقین امّــت
    شــد قـلـب مـنیر تـو مکدّر
    آن را کــه نـمود حقّ مقدّم
    کـــردند مــعانــدان مـؤخّر
    بردند فدک ‌به ‌غصب و بسـتند
    بــر بـاب تو گفته‌‌ای مـزوّر
    افسوس شکست دشمـن‌ دین‌
    پـهلوی تو را به ضربـت در
    بــازوی تـو را به تازیــانه
    زد قــنفذ مــلحد سـتـمگر
    از سیلی و شـرح آن نگویم
    کافتد بـه دل از بیانش آذر
    در مــاتم مـحسن شهیدت
    ماییم به سوگ و ناله اندر
    بر لطفی صافی از سر لطف
    بنگر که بُوَد پریش و مضطر
    بس فخر از آن کند ‌که دارد
    بر سـر ز سـتایش تو افسر
    شعر آیت‌الله صافی درباره حضرت زهرا(س)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.