تو مدام مِی با دیگران خوردی و با من سر گران داری!
من مدام دل با دیگران دادم و چشم به عطای تو داشتهام!
قبول که شرط سر بازی، باختن سر و دست و دل است و ندیدن غیر از تو
اما صنما!
این نه رسم دلدادن و دل بردن است… قبول کن شنیدن حدیث دوست از غیر سنگین است! سخت است! غمفزاست و جانکاه است!
اصلن به رگ غیرت آدم بر میخورد که سرّ مگوی دلبری، در حدیث دیگری آید و من نام تو از زبان غیر بشنوم و تو رخ به غیر بنمائی…