یقین دارم
این کلمات زیبا و استعارههای نو و ترکیبهای تازه
هیچ کدام ساختهی طبع لال من نیست
اینها همه
فیض روحالقُدُساند که باز مدد فرموده که کار عیسائی از آنها عجب نیست
یقین دارم
کلمه به کلمهی کاری را که جواز شروعش را به سیزدهم رجب امضاء کردهای را میخوانی و خواندهای و خواهی خواند و جزء به جزء آنها جز به ارادهی تو به هم وصل نمیشدند.
میدانم!
از تو گفتن،
سهمِ طبعِ لالِ من نیست،
اما تو بناست رخ بنمایانی و من این وسط، فقط قلموئیام که در مخزن الاسرار تو رنگی شدم و در پردهی کلمات متصل به هم، جاری.
هان؛
این که گوید از لب من راز کیست؟
بشنوید این صاحب آواز کیست؟ +