دکتر!

با کله‌ی صاف و شکمِ نیم برآمده و پیراهنِ سفیدی آستین کوتاه در سیف و شتا! و سیبیل‌های عین قیطان کش آمده، بیش‌تر شکل قصاب‌های دلالِ میدانِ دواب است تا دکتر. ولی هم‌کارها دکتر صدایش می‌زنند.
شب کار و صبح کار و عصر کار است. عین آن پیرمردهای مسجد نشین که سر و ته‌شان را بزنی، در مسجدند و صبح تا شام معتکف گوشه‌ای از شبستان مسجد و تسبیح به دست. اما با یک فرق کوچک در نوع مداومت و محل خدمت. دکتر ما بیست ساعت از بیست و چهار ساعتِ شبانه روز را پشت رولِ زباله‌کش و خاورِ برداشت پس‌ماند لای‌روبی است و چهار ساعتِ الباقی را به فواصل نیم ساعت و سه ربع در میان، پشتِ همان رول به چرت.
می‌گویند چند زنِ دائمی و چندین هم‌سرِ نیمه دائم دارد و در چهار گوشه‌ی شهر منزل!
می‌گویند این‌روزها برای رعایت عدالت بین ازواج، گزینه‌ی هیچ‌کدام را انتخاب کرده و شب‌ها جای یکی از هم‌کارانش می‌آید سر پست تا کمی مانده به سحر و این سان، سراغ هیچ یک از ازواج نمی‌رود و باز می‌گویند این یعنی دل زده شدن جناب دکتر از ازواج موجود و جنبدین سر و گوش برای اختیار یک فقره هم‌سرِ تازه!
همه‌ی تلاش‌ها یا یومنا هذا برای کشف آمار دقیق تعداد ازواج دکتر بی‌نتیجه مانده و همین ام‌روز کاشف به عمل آوردم که دکتر را دکتر می‌گویند به قرینه‌ی تخصصی که در شناخت نسوان و فهم زبان ایشان دارد.
می‌گویند: تلاش شبانه روزیِ مراد، مردِ میان‌سالِ کچل و شکم برآمده‌ی سیبیل دارِ بلند قامت که شب و روز خودش را پشت قربیلک فرمان زباله کش‌های شهرداری می‌کُشد، برای سیر کردن شکم اهل و عیالات است و من نمی‌دانم این همه دویدن و نرسیدن به گرد پای مخارج زنده‌گی، سر و گوش جنباندن مجدد و مکرر هم دارد؟

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.