یکهو وسط حرفهای کاملن بیربطی که نه به جنگ راه داشت و نه به یهود و اشغالگری ختم میشد، در آمد که زندهام فقط به عشق نبرد با یهود و ریختن خون پلیدترین قوم تاریخ و زدودن ننگ اسرائیل از صفحهی جغرافیا و صحنهی جهان +.
و گفت این تنها آرزوئی است که حسرت برآورده شدنش را دارم و تا برنیاید، انگار کام از جهان نگرفتهام!
و گفت مگر قرآن نخواندهای که میفرماید: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الیَهودَ وَالَّذینَ أَشرَکوا +
و گفت مگر میشود منتظرِ موعودِ اُمم بود و دل پُر از کینهی عناد و تضلیل و الحاد و کفرِ یهود نداشت و گفت میبیند آن روز نزدیکی را که فرصت انجامِ آخرین کارِ نکردهاش مهیا شده… .
دیدگاهها
بسم الله
با سلام و خسته نباشید
با مطلب جدید (شهید محسن چایلو) بروزیم .
منتظر شما هستیم .
واقعه