روزی فراموش نشدنی در تاریخ خوی (گفتاری از برادر عزیزم، دکتر علیرضا مقدم- منتشر شده در صفحهی اجتماعی ایشان)
سوم تیرماه سالروز حمله ارامنه به شهر خوی و دفاع مردم بیپناه شهر از آن در تاریخ سوم تیرماه ۱۲۹۷ شمسی است. به پاس گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان آنروزها، بخشهایی از نوشتهای را که سالها پیش در همین موضوع نوشته بودم، به اشتراک میگذارم. متن کامل این نوشته در هفتهنامه اورین (سال ۱۳۸۶) به چاپ رسیده است.
* * *
… بسیاری از مردم شهر خوی نمیدانند که پدران دلاورشان چگونه جان با ارزش خویش را در طبق اخلاص نهادند و برای دفاع از ناموس و دیار آبا و اجدادی خود کمر همت بستند و کاری کردند کارستان. کاری که نه تنها سبب سربلندی آنها شد، بلکه بسیاری از همکیشان و هموطنانشان را نیز از چنگال دیوسیرتان رهایی بخشید.
پس از اضمحلال امپراتوری بزرگ تزاری روسیه، سالداتهای اشغالگر روس پس از سالها مجبور به ترک ایران و آذربایجان شدند. با این عقبنشینی چون صحنه برای عساکر عثمانی خالی میشد، انگلیس ـ متحد روسیه ـ بر آن شد تا با بر سر کار آوردن گروهی طرفدار خویش، هم مانع حضور عثمانیها در این مناطق شود و هم ضرباتی بر پیکر حریف وارد سازد. بهترین گزینه برای این نقشهی شوم، آسوریها و ارامنۀ ساکن در منطقه بودند.
آسوریهای شرق عثمانی ـ که به آنها جیلو میگفتند ـ و نیز ارامنه در سودای بنای یک کشور مستقل برای خود بدون در نظر گرفتن سالها حرمت و مهماننوازی مسلمانان منطقه در حقشان، داخل این ماجراجویی خونین گشتند و کردند کارهایی را که نباید می کردند.
قتل عام دهها هزار نفر از مسلمانان بومی منطقه غرب آذربایجان در سالهای ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ همیشهی تاریخ، همچون لکهی ننگینی بر تارک تاریخ زندگی این دو قوم خواهد ماند.
اما ماجرای پایداری مردم خوی:
در خرداد ماه سال ۹۷ شمسی آسوریها و ارامنه توانسته بودند با بکارگیری روشهای کاملاً وحشیانه حاکمیت خود بر شهرهای اورمیه و سلماس را تحکیم ببخشند. از سوی دیگر ارامنه شمال ارس (آراز) نیز با قتل عام و اخراج ددمنشانه توانسته بودند بر روی پیکرهای به خون خفته صدها هزار مسلمان، جمهوری مستقل ارمنستان را به مرکزیت شهر قبلاً مسلماننشینِ ایروان بنا کنند. لذا برای ایجاد یک مملکت بزرگ مسیحینشین، لزوم برقراری ارتباط بین ارامنه مستقر در ایروان، اورمیه و وان احساس می شد و در این بین تنها شهر تصرف نشده خوی بود.
مأموریت اشغال خوی به آندرانیک نامی از ارامنه شمال آراز واگذار میشود و او با نیرویی که تعداد آن را بین ۳ تا ۱۲ هزار مینویسند عازم تصرف خوی میگردد.
در خوی اما مردم از مدتها پیش با دیدهای باز سِیر حوادث را دنبال میکردند و تلاش مینمودند بلایای آمده بر سر دیگر شهرهای غرب آذربایجان بر آنان نازل نشود و حتی در تشکیل اردویی برای نبرد با مسیحیان نیز سعی وافر نموده، دستهجات بسیاری از آنان در جنگ با جیلوها شرکت کرده بودند که البته نتیجهای جز شکست حاصل مسلمانان نشده بود.
به هنگام آغاز حملهی آندرانیک به خوی، سپاهیان عثمانی وارد منطقه غرب آذربایجان شده و سلماس و پیرامون آنرا از تصرف مسیحیان خارج ساخته بودند. در خوی نیز شهر به وسیلهی یک انجمن مشورتی متشکل از رجال سرشناس اداره میشد و فرماندار شهر حسنعلیخان میرپنجه آقاسی بود. گرچه عثمانیها نیز در حدود هفتصد عسکر در خوی مستقر کرده بودند، ولی مرکز فرماندهی آنها در سلماس در ۴۵ کیلومتری جنوب خوی قرار داشت.
باید توجه داشت که تصرف خوی با آن قلعه و باروی مقاوم، هم ارتباط ارامنه را راحت تر میساخت و هم دژ مستحکمی برای مقابله با حملهی احتمالی مسلمانان بود.
روز اول تیرماه ۱۲۹۷ شمسی خبر عبور قشون ارمنی، تلگرافی به شهبندری عثمانی در خوی می رسد. عساکر مستقر در خوی همراه با تعدادی از مردم برای مقابله با مهاجمان عازم میشوند و در گردنه ارسی در شرق خوی با آنان درگیر میگردند. تفوق ده به یک نفرات دشمن نتیجهای جز شکست مسلمانان دربر ندارد. عدهی کمی به زحمت خود را به شهر میرسانند. فرمانده نیروهای عثمانی چارهای جز ترک شهر و آوردن قوای کمکی نمیبیند. لذا از مردم شهر میخواهد یک شبانهروز مقاومت کنند تا او بتواند نیروی کمکی بیاورد.
همهمهای در بین مردم شهر میافتد. طبق معمولِ اینگونه مواقع، عدهای راحتطلب بار و بنه جمع کرده به سمت کوهستانهای غرب شهر فرار میکنند. اما مردانی که مردیشان در اینگونه هنگامهها مشخص میشود عزم مقاومت دارند. حتی ایدهی تسلیم بیقید و شرط نیز خریداری ندارد. فجایعی که ارامنه در اورمیه و سلماس به بار آوردهاند نتایج هرگونه سستی و کاهلی را از قبل مبرهن ساخته است.
سپیده دم روز دوشنبه سوم تیرماه ۱۲۹۷ حمله مهاجمان به شهر خوی آغاز میشود. مردم غیر نظامی تنها به خاطر دفاع از ناموس و خاک دست به سلاح برده، بر بالای دیوارهای قلعه آماده نبرد میشوند. روحانیان مبرز شهر حکم به شکستن روزه در آن روز میدهند و خود دوشادوش بقیهی مردم سلاح بر دست به دفاع قیام میکنند.
با طنین نخستین گلولههای شلیک شده ترس و دلهره معنی خود را از دست میدهد. صفیر گلولههای آتشین مردان با غیرت مسلمان در آسمان شهر طنین انداز میشود. زنان و کودکان نیز در این جنگ نابرابر بیکار نیستند. وظیفهی تدارکات بر عهدهی آنان است.
صفوف ارامنهی مهاجم هر لحظه به شهر نزدیکتر میشود. تا ظهر نزدیک به نصف قلعه را محاصره میکنند. در گرماگرم نبرد رسیدن دو نیروی کمکی روحیه و شعفی در بین مدافعان پدید میآورد. سالار حسینقلیخان آواجیقی با ۵۰ سوار خود و نیز تیمورخان سرتیپ صمصام همایون با جمعی سواره و پیاده از اَیریبوجاق به یاری مردم شهر میآیند.
صحنه های بس اعجابانگیزی در آن مدت کم دفاع مشاهده میشود. قضیه فرار مدافعان بخشی از قلعه و تحریک غیرت آنان به وسیلۀ زریخانم نامی و بازگشت مدافعان و دفع مهاجمان ارمنی خود نمونهای از شیرزنی زنان آذربایجانی است.
آمدن ارامنه با لباس عساکر عثمانی و مکر آنان به قصد فریب محافظان دروازه قلعه و شجاعت مثال زدنی خلیل نامی در عقیم گذاشتن حیلهی آنان از دیگر داستانهای شنیدنی اینروز است که حتی امروزه نیز نقل آن در بین مردم خوی رایج است.
اما قضیه آن توپ قدیمی که تنها به درد اعلام وقت در ماه رمضان میخورد شاید از همه شنیدنیتر باشد. مشهدیتقی نامی از توپچیان قدیمی موفق میشود با همین توپ زهوار در رفته، اصلیترین توپ مهاجمان را خاموش سازد و مانع از ادامه خرابیهای فراوان آن گردد.
شرح این همه دلاوری و صحنه آفرینیها را باید که در کتابهای تاریخ خواند و از همیت و غیرت و تیزهوشی پدران خویش لذت برد و درس آموخت.
جنگ و دفاع اینگونه ادامه داشت تا اینکه از سمت جنوب صدای غرش توپهای اردوی اسلام (عثمانی) به گوش میرسد. مدافعین با شور بیشتری به دفاع میپردازند. همه نزدیک شدن شاهد پیروزی را با چشمان خود میبینند. همه به ثمر نشستن درخت تصمیم به دفاع از خود را مشاهده میکنند و بر شدت حملاتشان بر دشمن زبون میافزایند. طولی نمیکشد که نیروهای ارمنی از دو سوی مورد حمله قرار میگیرند و منهزم میگردند. زندهماندگان با خواری و ذلت به سوی جلفا فرار میکنند و خود را به آن سوی آراز میرسانند و پل آنرا به آتش میکشند. شهر خوی غرق در شادی میشود. گرچه تعداد شهدای مقاومت آنروز به پانزده نفر میرسد، ولی جانباختهگان حمله بسیار بیشترند. شیوع انواع بیماریهای مسری نزدیک به دو ثلث مردم شهر را به کام مرگ میفرستد. اما باز مردم شهر خوشحالند و سرفراز… .