سلام؛ روایت دیگری از روزمره‌گی‌های یک مدیر روزمره

آموخته‌ام که؛
وقتی اربابِ رجوعی تلفن می‌کند و بی‌آن‌که ادبِ سلام دادن داشته باشد، زبان به گله و شکوه و شکایت می‌گشاید، درخواستی خواهد کرد از جنسِ نق و بدعنقی و دعوا و نتیجه‌ای نخواهد گرفت الا برآورده نشدنِ عرض حالی که دارد.
آموخته‌ام که سلام، فقط از کلام کسانی جاری می‌شود که می‌دانند خواهش‌شان شدنی است و آن‌کس که سلامش را قورت می‌دهد؛ صرفن جهت خالی کردنِ دقِ دلی زنگ زده و لا غیر!
نوعِ این آدم‌ها، که نوعا یک‌ریز حرف می‌زنند و امان به طرف مقابل نمی‌دهند برای پاسخ، وقتی همه‌ی فحش و فضیحت‌هاشان نثار مخاطب شد و تمام شد، عینِ شروعِ کلامِ بی سلام‌شان، بی خداحافظی تلفن را قطع خواهند کرد.
الغرض، داستانی داریم با این اربابِ رجوع‌های پرطمطراقِ بی ملاحظه…

دیدگاه‌ها

  1. ...

    بی تربیت ها.اشکال نداره تو خودتو ناراحت نکن.به قول بابام از هر کسی باید به اندازه ی ظرفیتش انتظار داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.