نمیدانم چرا حضرات توقع بیخود دارند از باجگیران و زورگویان افسار از سرمستی پاره کرده.
هر قلدر دیگری هم که بود
در مقابل کرنشها و قدم عقب گذاشتنهای بیحد و حساب ما و برابر کوتاه آمدنهای اینروزهای ما
جریتر میشد و باج بیشتری میخواست.
آخر کدام عقل سلیمی باور دارد که کلهم اجمعین غنی سازی بیست درصدی و توسعه هرگونه تأسیسات را دادن و ما به ازایش تعمیر موتور هجده هواپیمای سی و چندسالهی قبل از انقلاب فروخته شده را گرفتن، معاملهی برد برد است؟
و مگر طیارههای ما در این سی سال تعمیر اساسی و غیر اساسی نمیشدند؟
و مگر آقا در زیارت نوروزیاش از یادمان شهدای شرق کارون نفرمود که “اولِ شکست یک ملت زمانیاست که معتقد شود نمیتواند کاری انجام دهد!”+ و مگر روز اول سال نفرمود که: “اگر ملّتی قوی نباشد و ضعیف باشد، زور خواهد شنفت، به او زور میگویند؛ اگر ملّتی قوی نباشد، باجگیران عالَم از او باج میگیرند، از او باج میخواهند؛ اگر بتوانند به او اهانت میکنند؛ اگر بتوانند زیر پا او را لگد میکنند. طبیعت دنیایی که با افکار مادّی اداره میشود هماین است؛ هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کسانی که در آنها احساس ضعف میکند، زورگویی خواهد کرد؛ چه نسبت به فرد، چه نسبت به ملّت” +
حالا هی حضرات دستگاه دیپلوماسی برای سرهم آوردن اوضاع، سفیر احضار کنند به ساختمان وزارت خارجه که مراتب اعتراضشان به بیانیهی اخیرِ شورای اروپا رسانهای شود. که شاید کک اروپائیان گزیده شود که نمیشود!
و آیا احضارها و خطابهائی از این دست، جز مصرف داخلی، فائدهی دیگری هم دارد؟