از اینکه کِرمِ خزندهی استحاله و بیغیرتی
دارد یواش یواش میخزد زیر پوستمان و پشتِ سرِ هم، لایک به لایکهای آزادیهای یواشکی اضافه میکنیم و تهِ دلِ مریضِ بعضیهامان خوش خوشان شده که؛ (حواسمان به ناموس خودمان باشد که از این کارها نکنند یکهو! لکن این آزادیخواهان یواشکی! را سِیر کن که خربزه آب است!) احساس خطر میکنم.
احساس خطر میکنم که مرضِ مُسریِ بیتفاوتی، سکوت و کنار آمدن با منکر ریشه بدواند در جانِ تک به تکمان.
احساس خطر میکنم از روزیکه برسد و دیگر حتا احساس خطر نکنیم. دیگر دلواپس نباشیم… .
مسلمان، شیعه، به غیرتش مسلمانِ شیعه است!
دیدگاهها
لایک های بچه دبیرستانی ها و بیکاران و سیاهی لشگران کیبورد به دست فیس پوک را جدی نگیر.
درد بی تفاوتی عمیق تر از این حرفهاست، به بشقاب های ماهواره های رنگارنگ خانه های ملت مسلمان نگاه کن…
سلام
وبلاگ خوب و مفیدی دارید.
لینک شدید.
خدای رحیم پدر را چنان خواند و پسر را چنین
خیلی عالی است ، موفق و مؤید باشید
خدای رحیم پدر را چنان خواند و پسر را چنین
خیلی عالی است ، موفق و مؤید باشید
یک مثلاً استاد دانشگاهی مرا دعوت کرده بود بروم عضوش شوم و مستفیض. گفتم از کجا فهمیدید من ممکن است از همچین کارهایی خوشم بیاید؟ گفت فکر کردم حداقل «آزاده» هستید!
مردک موهایش را در رنگخانهی تعاریف جامعهشناسانهی غرب وحشی سفید کرده با من دم از آزادگی میزند و وقتی پرسیدم چرا شما مردها اینقدر جوش آزادی شما بخوان بیحجابی دختران و زنان را میزنید جز این است که متنفع اصلی شمایید؟ فرافکنی کرد و آخرش گفت من آیرونیک هستم :)))
واقعاً که خدا ثبت قلبی کُندم … درد دارد … درد.