کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین

می‌گفت: اهالی یمن، از به‌ترین پارچه‌ای که داشتند لباسی برازنده دوختند و با پیش‌کشی‌های بسیار آوردند به محضر رسول خدا و حضرت آن پیرهن کم نظیر را همان‌جا هدیه کردند به حسین.
می‌گفت: پیراهن تبرکیِ پیامبر آن‌قدر برای حسین عزیز بود که پنجاه و چند سال آن‌را نگه دارد و نو نگه دارد تا برساندش به ظهر روز دهم و هنگامه‌ی آخر که رسید، آن را بر تن کند و لباس بر تنِ سید شهیدان جلوه‌ای افزون کند و حسین در به‌ترین حالِ ممکن و در قاب به‌ترین پیراهنی که داشت به میهمانی خدا برود و مأجورترین سجده‌ی عالم و آدم را با به‌ترین زینتی که داشت سر بر خاک عبودیت و تسلیم فرو نهد که فرمود: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد» +
آن سان که شک به دلت بیفتد که حسین با آن لباس نونوار و پر جلال، راه به سوی بزم دارد و یا عزم رزم… . یعنی؛ حسین قلمروی توحید و بندگی را تا ضربات شمشیری که در میدان می‌رقصاند، کشانده بود.
– – –
پی‌نوشت:
برابر شرح مقاتل، این پیرهن به جز آن لباس کهنه بود که سیدالشهداء در وداع آخر از زینب خواست و آن را زیر همه‌ی لباس‌ها پوشید تا وقتی زره و لباس و انگشترش به غارت رفت، حرامیان رغبت به کهنه‌گی لباس نیاورند و جسم بی‌جان حسین بن علی عریان روی ریگ‌های داغ وادی بلا نماند… و دریغا که اشرار حتا رحم به آن پیراهن کهنه هم نکردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.