قرآن مأنوس

اولین قرآنش را با اولین دست‌مزدی که از پدرش گرفت خرید. با اجرت گره‌هائی که در جان تار و پود قالی‌های کارگاه پدرش زده بود. جانش به جان قرآنش بند بود. از روی آن برای جلسات شبانه‌ی قرائتی که دوست پدرش برگزار می‌کرد، تکلیف هر شبش را روان می‌کرد که توی خواندن تپق نزند.
بعدها که جلسه جان گرفت و علی شد یکی از مشتری‌های دائم جلسات، استاد یکی یک قرآن به‌شان داد که شماره‌ی صفحه‌هایش یکی باشد و تکلیف هر شب بچه‌ها نظم و نسق بیش‌تری به خود بگیرد.
سال‌ها گذشت تا انقلاب بشود و بچه‌های کم سن و سال جلسه‌ی قرآن، که حالا جوان‌های رشیدی شده بودند، بشوند پاسدار و جنگ شروع شود و آن‌ها یکی یکی پرپر بشوند.
استاد جلسه که خودش هم زخمی جنگ بود، شب هفت هر کدام از شاگردهایش برای سر سلامتی به خانواده‌ی شهیدی که از جمع‌شان کم شده بود، قرآن مأنوس آن شهید را به رسم یادگار می‌آورد و تقدیم مادر شهید می‌کرد.
قرآن مأنوس #شهید_علی_شرفخانلو سال‌هاست که انیس تنهائی‌های مادر شهیدی شده که به نیت ختم قرآن برای هر سطر یک صلوات ختم می‌کند… .
– – –
پی‌نوشت: این مطلب را چند روز قبل برای صفحه‌ای که به نام “قرآن مأنوس” در شبکه‌ی اجتماعی اینستاگرام ایجاد شده، نوشتم.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.