فضای امسالِ حج برای ایرانیهای بسیار وهمآلود و شکننده است. از داستانِ عمدی و مشکوک و مغرضانهی مِنا در سال ۹۴ که بگذریم – که البته نخواهیم گذشت!- جدالهای لفظی مقامات سیاسی و دینی دو کشور در این دو سال هر روز که گذشته، تندتر و رادیکالتر شده است. و روابط بین دو مدعیِ رهبریِ جهان اسلام، تیرهتر و تارتر شده است.
بماند که دولت فخیمه و علیّهمان که داعیهی بازگشت عزت به پاسپورت ایرانی داشت، کارنامهی غیرقابل قبولی در حوزهی مراودات بینالملل دارد و بماند که برگزاری حجِ امسال، میل و سیاست دولت فخیمهی پیرسالِ ما نبود و نیست و بماند که دستگاه دیپلماسی کشور، بُرش این کارها را ندارد و نداشته و تهِ همت و صحنهگردانیِ حضرات نمود مییابد در هدایت فدریکا موگورینیِ یهودی به سمت نمایندگان حاضر در جلسهی تحلیف برای گرفتن سلفی!
بگذریم. این ها را نوشتم تا بگویم هر کسی که میشنود امسال عازم حجم، میگوید با این بازارِ شامی که برپاست، کاش میماندی و سال دیگر اگر اوضاع بهتر میشد، میرفتی… . و اوضاع آن قدر نابهتر است که بازار فروش فیشِ آزاد با افتِ ده دوازده میلیون تومانی مواجه شد و قیمت از بیست و چند میلیون به ده یازده میلیون تنزل کرد و هنوز همان حوالی میچرخد.
بین این اِنذارها برای نرفتن، اَندرز یکیشان جالبتر بود که گفت: «اگر رفتی و چیزیت شد، کسی هست که کتابِ تو را بنویسد؟»
…
حج، نمادِ توحید است. نمادِ یگانگی. نمادِ کُشتن همهی محبتها و خواستنها الا خواستنِ خدا. در حج، چیزی جز توحید ناب نیست و اگر باشد، حج نیست. و تمرینِ دل بریدن از غیر و ندیدنِ غیر و آزرده نشدن از شماتت و سختی و خطر که فرمود؛
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان؛ غم مخور!