این شور بیسابقه و این سر از پا نشناختن و این رساندنِ خود از زمین و آسمان به قرار هرساله
این شوق که زن و مرد نمیشناسد و دل از همه برده
این میل که همه دارند – آنها که راهیاند و آنها که ماندهاند –
این آتش عشق که بر خرمن عقل زده و دل برده از همه به یغما
این آوارگیِ کوه و بیابان
این بیسر و سامانی و با سر رفتن به مرکز آسمان به قطب عالم وجود به قلب هستی به عمق دلیلِ خلقتِ ارض و سماء
همه را
و همه را
و همه را
بهانه توئی؛ ای سیدِ شهیدان