اولین بار، پانزده سال پیش روز عید قربان، نام مقتدا صدر را پای اعلانی دیدم که روی تیر برقی ما بین بازار و باب الساعه حرم امیرالمومنین زده بودند. (آن اعلامیه را هنوز بین کاغذهایم دارم.)
آن روزها، سیدمقتدی جوانی بود با ریشی پرپشت و عمامهای درشت که پارچهی سفیدی را به نشانهی کفن روی عبایش میانداخت.
کمی بعدتر، در حملهی انگلیسها به نجف، نه به دفاع از حرم که برای موی دماغ انگلیسها شدن پناه برد به وادیالسلام و با تیر و تفنگی که از پادگانهای حزب بعث غنیمت گرفته بودند، از داخل گورهای خانوادگی و تو در توی قبرستان وادیالسلام تیر انداخت سمت انگلیسها و پای آنها را باز کرد سمت حرم و وادیالسلام و اسمش افتاد روی زبانها.
تنها خاصیتش نامی بود که یدک میکشید از طایفهی پرآوازهی صدرها و خاصه از پدرش شهید آیت الله سیدمحمد صدر که در جریان انتفاضه شعبانیه عراق در جریان جنگ اول خلیج فارس قیام کرده بود و ایادی صدام او و دو پسرش را در ماجرای نیمه شعبان معروف عراق در سال ۷۷ خورشیدی در نجف، حوالی میدان ثوره العشرین به ضرب گلوله شهیدش کرده بودند.
آن سالها – همان ده پانزده سال قبل- هر جا عکس مقتدا بود، عکس شهیدشان هم بود و به مدد فوتوشاپ و خیلی ناشیانه، جسد غرق در خون شهید را در اتودهای مختلف، میگذاشتند در بغل سیدمقتدا. که یعنی سیدمحمدِ شهید، در آغوش پسرش شهید شده است و چه روضهی مجسمی… .
مقتدا هیچوقت در صراط ثابتی مستقیم نبود. روزی سر از امارات و ریاض در میآورد و روزگاری بسط مینشیند در قم به طلب علم! و روزی در کوچه پشتی مسجد حنانه در نجف، سر در گربیان خویش… .
اخیرا هم آن عکسهای با عمامه و کفن در هیئت آخوندی جایشان را دادهاند به لباس نظامی و کلاه سربازی و مقتدا شده فرمانده “سرایا السلام” (که یعنی سپاهیان صلح). روزگاری هم جیش المهدی را فرماندهی میکرد که آن هم داستان خودش را دارد.
این سرایا السلام، سالهاست سامرا و حوالیش را در قرق خود دارند و روزگاری از زیرمجموعههای حشد الشعبی (نیروهای بسیج مردمی عراق) محسوب میشدند اما چند سالی هست که ساز خودشان را کوک کردهاند و دفتر و دستک خودشان را دارند.
غرض اینکه، سیدمقتدای شیعهی آیتالله زاده، در جریان انتخابات اخیر عراق نه با “تحالف فتح” (ائتلاف فتح) و نه با “تحالف نصر” (ائتلاف نصر) که هر دو مربوط به جریان مقاومت بودند، آبش در یک جوی نرفت و حالا که ائتلافش (تحالف سائرون) پیروز نسبی انتخابات است، گفته که با ایاد علاویِ سنی مذهب و سرسپردهی عربستان و عمار حکیم، دولت ائتلافیِ تکنوکرات! تشکیل خواهد داد!
الغرض، در سفر اخیر که مصادف بود با ایام تبلیغات انتخابات پارلمان عراق، اولا طرحها و نشانوارههای بسیار حرفهای و جذابی برای کاندیداها اتود زده بودند که نشان از پیشرفت هنر طراحی گرافیستهای عراقی داشت و ثانیا، ائتلافهای شیعی هر قدر در مناطق جنوبی عراق ترکتاز بودند در شمال و مرکز حرفی برای گفتن نداشتند و ثالثا، دوستان حشد الشعبی برخلاف معمول وارد کارزار انتخابات شده بودند و فرماندهشان هادی العامری نامزد نمایندگی شده بود و حتا دیدم در کربلا ذیل تبلیغ یکی از کاندیداها نوشته بود: «ثقه الحاج هادی العامری فی کربلا» یعنی (مورد تائید هادی العامری) و واژه ثقه را در عراق قبلتر، از معرفی نامهی امام شهید خوانده بودیم به اهالی کوفه که مسلم را ثِقِه و مورد وثوق خود خوانده بودند… . و رابعا خدا را شکر که ائتلافهای منسوب به جریان مقاومت، در تبلیغات انتخاباتیشان، واژه مقدس را از حشد الشعبی برداشتند و دانستند که وارد معرکه سیاست و انتخابات شدن، مقدسی برنمیدارد!
باری به هر جهت، نتایج انتخابات عراق، شاید خیلی به نفع جریان مقاومت نباشد… . عراق همیشهی خدا، سرزمین پیچیده و پرتنشی بوده و هست.