دارد کمکم دست عراقیها به دهنشان میرسد شکر خدا. دارد کمکم رفاه و آسایش برمیگردد به مناسبتهای اجتماعیشان. چند شاهد مثال دارم برای حرفم.
سفرهای تفریحی و زیارتی و سیاحتی یکی از مولفههای جامعهی آسوده است. کسی در هاگیر و واگیر جنگ و بحران اقتصادی و اجتماعی، ول نمیکند برود دو هفته برای خودش در فلان کشور خارجی بچرخد. که عراقیها دارند کمکم مزهی سیاحت در ایران را مزمزه میکنند. از چندتایشان شنیدم که در ماه مبارک، که زائری نمیآید و کاروانی نیست از ایرانیها، اینها جمع میکنند کوله و ساک و چمدان را به مقصد مشهد و قم و شمال. و از شمال که فکر میکنند اسم استانی از استانهای ایران است، فقط رامسرش را میشناسند و فقط در ماه مبارک است که فراغتِ سفر به ایران و سیاحت و گشت و گذار را دارند. این یعنی دارند کار میکنند. سرشان به شغلی که دارند گرم است و برنامه دارند و افقِ گردشگری. نفعش هم برای ما ایرانیها این باشد که ارزهای خارج شده توسط زائرین بوسیلهی سیاحانِ نوعا خوشگذران عربِ عراقی برگردد به کشور؛ با محاسبهی ارزش افزودهاش در ایجاد شغلهای مرتبط با صنعت گردشگری.
دلیل دومی که این را هم باز در سفر اخیر به آن برخوردم، استخدام کارگران هندی و پاکستانی و بنگلادشی در هتلها و رستورانها و حتا مغازههای دور و بر حرم بود. البته که خودشان میگفتند که دردسر کارگر خارجی کمتر است و رویمان بهشان بازتر است و کنترلشان راحتتر است اما میشود گفت به احتساب تعصبی که عربها به هم دارند، بعید است کارگر عراقی را وا بگذارند و بروند نان را به اجنبی بدهند. یعنی دارد کمکم مشکل بیکاریشان هم حل میشود شکر خدا و اینها همه از برکات اتحاد و امنیتی است که رزمندگان خط مقاومت (چه ایرانی و چه غیر ایرانی) برای عراق ساختهاند و امنیتِ عراق سدی شده است مقابل تهدیدهای امنیتیای که میتوانست امروز ما را در کرمانشاه و همدان و سردشت و آبادان درگیر کند!
بماند که کارگرانِ غیر شیعی را گماردن در شغلی که بطور مستقیم با مذهب سر و کار دارد ممکن است برخوردهایی هم بوجود آورد و جالب بود یکی از همین عمّال هندی، شب نیمه شعبان وقتی دید روحانی کاروان بغلیِ ما، در رستوران هتل زائرانش را جمع کرده و برایشان مولودی میخواند و آنها کف میزنند، با تعجب از من پرسید «این کفها که میزنند یعنی جشن نوروز میگیرند؟»
غرض اینکه در ماه مبارکی که دارد میرسد و الاهی که مبارکمان باشد؛ میهمان عراقی زیاد خواهیم داشت… .