نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی

حساب خیلی چیزها را خیلی وقت است، ندارم. حسابِ دفعاتی که رفته‌ام به پابوس. تعداد ختم‌های قرآنی که کرده‌ام. اصلا حساب نفس‌هائی که کشیده‌ام و حساب ثانیه‌هائی که سپری کرده‌ام و عددِ ضربان‌هائی که قلبم تا الان زده و حساب خیلی خیلی چیزهای دیگر را.

اما حسابِ رحمت خدا را چرا. نه که داشته باشمش و بدانم که وسعت رحمتش چقدر است. نه! فقط می‌دانم که رحمتش هست. امید به رحمتش هست و می‌دانم که حساب کارها، ختم قرآن‌ها، صلوات‌هائی که فرستاده‌ایم و همه و همه چیز پیشش به مقدار و به دقت ثبت شده. و جایش امن است. مگر آن که آتشی بفرستیم و خرمنش بسوزانیم.

الغرض؛

ای کریمی که از خزانه‌ی غیب، یک رمضان دیگر بر ما باریدی و ما اهلش نبودیم و همه‌اش از فضل تو بود،

رمضان را از ما خوشنود ببر و خرمنِ آبادی را که در رمضان کاشتیم را امن و ایمن تا قیامِ قائم برای‌مان نگه دار.

آمین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.