ترکها ضربالمثلی دارند که میگوید: از کسی که نخورده بگیر و بده به سیر نشده. (آژ دان آل، وئر تامارزیا)
حکایت من است و این روزها. که روزهای حجاند و من دلم بیتاب کعبه و صفا و زمزم و منا و مشعر و عرفات. که امسال توفیق رفیق نبود بروم و کاش سال دیگر باشد.
روز عرفه است. روز مناجات و اشک ریختن و دل سبک کردن و دلِ سبک شده را گره زدن به ضریح چشمهای یار. که تماشایش کنی و جز او تماشا نکنی و فقط او را تماشا کنی.
دیروز، حاجیای باسابقه و عاشق که امسال هم توفیق حج دارد و امسال سی و نهمین حجی است که احرام بسته، عاشقانهها و حیرانی و شیدائیاش آن قدر بلند و بالا بود که دادشان تا توی صفحهی مجازیش و تا هزاران کیلومتر دورتر میرسید. بانگ برآورده بود که پادشاه عالَم – خدا – هفت ساعت وقت اختصاصی و خصوصی داده به او برای شنیدن حرفهایش و چه بختی از این بالاتر که خداوندگار، بیواسطه و فاصله بنشیند پای حرفها و اشکهایت.
و اینها و تصویر طواف و سعی و وقوف و رمی و بیتوتهی مُحرمانِ مَحرم و سپیدجامگانِ سفید بختی که بختِ حج امسال نصیبشان شده، با دل آنها که امسال از حج محرومند چه ها که نمیکند… .