مدینه را به غیر از سفرهای زیارتی حج و عمره – که عمرهاش تعطیل شده و معلوم نیست دوباره برقرار شود یا نه؟- نمیشود رفت.
در همان سفر حج و عمره هم که گذرت به مدینهی دوست داشتنیِ پیامبر – که درود خدا بر او و اهل بیتش باد- شش شب بیشتر نمیتوانی بمانی و چون چاره نیست میروی و میگذاریش. شش شب! و این همهی فرصتی است که تو برای تنفس در هوای محبوبترین بندهی خدا داری.
مردمِ چهار گوشهی شش قارهی دنیا در رنگ و قد و سلیقه و ذائقههای مختلف که پیاده و سواره و افتان و خیزان، از هر سو و به هر طریق راهی شهر شدهاند، ساکنانِ اصلی و ابدی شهر پیغمبرند. انگار که سالهای سال است شهر را قُرُق کرده باشند و شهر هیچوقت از امت خالی نیست؛ از هزار و چهارصد و چهل سال پیش که حبیب خدا هجرت کرد و شهر را به نام نبی سند زدند.
اسم پیامبر که میآید، میلاد یا مبعثش که میشود، اصلا هر بار که نام زیبایش میآید، یاد شهرش میافتم. که مردم را فوج فوج در دین خدا وارد کرد و حالا بعد از هزار هزار روز که از هجرتش گذشته، مردم فوج فوج به شوق شنیدنِ بوی خوبِ محمد وارد شهرش میشوند؛ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّـهِ أَفْوَاجا.
اسم پیامبر که میآید، مردمان چهارگوشه دنیا در نظرم مجسم میشود که حمد خدا را از او آموختهاند و مثل او به کعبه مایلند و به سنت او زندگی میکنند.
اسم پیامبر که میآید، زندگی دوباره برایم معنا میشود. و راهی او برای زندگی ساخت و امتی که به راه او زندگی میکنند.
حبیب خدا
برترینِ خلق
مهربانترین مرد روی زمین
پدرترینِ پیامبرها
برکتِ بزرگ خدا روی زمین
آن اُمّیِ دوست داشتنی
که در میان ماست… .
وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِم (تا تو در میان آنان هستى، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند)