حلوا به کسی دِه که محبت نچشیده ست!

آی آقائی که آب در حسرت لبهایش گرفتار حسرتی ابدیست،
من – ما – هنوز گرفتار جهالت ازلی مانیم. می سوزیم. ما از تو و علم سرخی که برافراشته ای،‌ تو را می خواهیم.
ما گرفتار توئیم …
حلوا به کسی دِه که محبت نچشیده ست!

دیدگاه‌ها

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.