ح س ی ن

دلم لک زده برای گوشه ی دنجی هیئتی که کسی نشناسدت و کسی کاری به کارت نداشته باشد و تو باشی و خودت و یک بغل صفا از خزانه ی غیب حسین و بعد سر فرصت و از سر طیبت بنشینی و یک دل سیر گریه کنی …
دلم یک بغل گریه می خواهد.
یک دوجین هق هق …
یک خروار لرزش شانه …
دلم
حسین
می خواهد.

دیدگاه‌ها

  1. majid

    جایی هست که خودت می دانی
    فکر نکنم هرکسی بتواند آنجا را تحمل کند
    پس تو تنها می مانی
    می دانی آنها اگر پر رو نبودند خجالت می کشیدند که آنجا بیایند

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.