روایت خسرو از ترکِ شیرین

استاد تاریخ‌مان می‌گفت «ما ایرانی‌ها در طول و عرض تاریخ، همیشه کارهای بزرگی کرده‌ایم بدون آن‌که حواس‌مان باشد، کارنامه‌ای از خودمان به جا بگذاریم» و این حرفِ راستِ استادم یعنی که جای خالی روایت و روایت‌نویسی در تاریخ بدجوری دارد به چشم می‌آید.

غرض، نشر جام‌جم از وقتی مدیر جدید به خود دید، به روایت و روایت نویسی روی خوش نشان داد و در زمان کم، چندین و چند کتاب منتشر کرد که یکی از آن‌ها که هم به لحاظ موضوع و هم از جهت ساخت و پرداخت، منحصر به فردست، روایت معتادی متجاهرست از قریب به سی سال آلودگی به انواع افیون که تا مرز خودکشی رفته و در اغمای قبلِ خلاصی از دنیا، حفره‌های بزرگ عمیقی را دیده که بوی تعفن از آن‌ها ساطع است که هر آن او را به دَرَکِ داخلش می‌کشیده تا آن‌که پسرش به دادِ جسم نیمه جانش رسیده و او را از خلاصی نجات داده… .

خسرو باباخانی، که کارمند بازنشسته‌ای است که از دهه ۶۰ و ۷۰ می‌نوشته، دچار اعتیاد و دچارتر به ترک‌های پی‌درپی است که با هر بار شکست، ده گام عقب‌تر به قهقرای می‌رفته و قصه‌اش را از شب قدر شروع کرده و خماری صبح روز ۱۹ رمضان؛ رک و پوست کنده و عریان. و همان اول کار رو کرده که آدم دست و پا چلفتی‌ای بوده که به رغم سال‌ها عمل سنگین و تعدد ساقی در تهرانِ به آن دراندشتی، فقط دو ساقی بدعنق می‌شناخته که هیچ رقم راضی به عرضه‌ی تلخکیِ نسیه نبوده‌اند.

و تا کتاب تمام شود، آن‌قدر بلا و بدبختی سرش آمده که من یکی، گمان به پایانِ خوش برای او و سرنوشت افیونیش نمی‌کردم و این تصور وقتی کتاب را تمام کردم چنان به هم ریخت که دوست داشتم چند نسخه از کتاب را مجددا تهیه و هدیه کنم. و خوشبختی این‌که دوست و دور و بریِ معتاد نداشتم و فکر کردم تجربه‌ی تلخِ خسرو با پایانِ شیرین، حتا به درد غیرمعتاد هم می‌خورد و لابلای روایت سیاه و تلخِ گرفتاری خسرو، جمله جالبی آموختم؛

این‌که: «اعتیاد حتا با مرگ هم از بین نمی‌رود!»

چون انسان‌ها حین مرگ، قبض روح نمی‌شوند. قبض نفس می‌شوند. آن‌سان که در کتاب کریم فرموده؛ « اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا[۱]» و به صراحت اشاره شده که ما حین مرگ، قبض نفس می‌شویم و فرشته‌ی مرگ، نفس را به همراه سایر اجزای پیدا و پنهان ما تحویل می‌گیرد. پس وجود آدمی، در دنیا هرچه کسب کرده و یاد گرفته را با خود به جهان دیگر می‌برد. مثل اعتیاد، دروغ، بدعهدی و خوبی و راستگوئی و هرچیز دیگری که در دنیا به آن مشغول بوده باشد. و به عبارت ساده‌تر، آدم گرفتار در دنیا، طبیعتا در عقبی هم گرفتارست… .

یعنی که اگر در دنیا از شرّی که به آن گرفتاری خلاص نشوی، بلای آن آویخته به گردنت تا قیامت با تو خواهد آمد.

صراحت لهجه و مهارت در بیان اجزای اتفاقات و حافظه قوی‌ای که خسروخان داشته و آن‌را به مهارت قلمش آمیخته و روایت را ساخته، شیرینی کار را دو چندان می‌کند و باید بستایم شجاعتش را در بیانِ همه‌ی واقعیتِ تلخِ اعتیاد را وقتی حتی اعتیاد در اقشار خاص! را هم روایت کرده و از کمک به ترک دادن‌شان گفته و از کلاه‌هائی که در ایام افیون‌خواهی سرش رفته و تلکه‌هائی که شده. و چه خوب که امروز پاکِ پاکِ پاک است و چهل تن را پاکی داده است.

خواندنِ «ویولون زن روی پل» را به همه‌ی معتادان و پاکانِ پارسی‌گو توصیه می‌کنم.


[۱] سوره مبارکه زمر. آیه ۴۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.