اینکه یک سفر روندهی تنها که از ماهها قبل، قصد و تمهید سفر به قلب تمدن عثمانیها در سر داشته باشد و درست چند روز مانده به ایام عزا، از تنهائی به در آید و عروس آذریها شود و عهد در همان گامهای اولِ زندگی مشترک و یکی شدنش با رفیق ترکزبان ما، همداستان شوند به قصد دیدار از استانبول در اولین روزهای زندگی و به عنوان اولین سفر مشترک و بیباکانه بخواهند هم را در سفر و از قضا در خارج از حدود ممالک محروثه محک بزنند و از آن سو این قصد و این سفر مصادف شود با ایام عزای سیدالشهدا در دهه اول محرمالحرام، برای هرکسی هم که آب نداشته باشد برای معصومه صفائیراد و آقای همسفرش که شهریار ما باشد، نان داشته است.
کتاب نسبتا قطور استانبولچی را که سورهی مهر در ظرف طرح جلدی زیبا و قطعی مناسب و کاغذهای خوشبوی کاهی در روزهای آخر سال ۱۴۰۱ منتشر کرده، حاصل آن سفر ده روزه است به استانبول و در همان گام اول و با اضافه کردن صفتسازِ «چی» به اول اسم شهر افسانهای استانبول، تکلیف تو را بابت تماشای شهری تاریخی از چشم جزء نگرِ زنی جوان و نویسنده از قضا دو سفرنامهی موفق در کارنامه دارد، روشن میکند و مجال نمیدهد به تو که تا ۱۰۰ صفحه نخست بروی تا بفهمی در این کتاب قرارست با یک شگفتانه مواجه شوی!
شعاع این شگفتی وقتی تکمیل میشود که قیاسِ قطر کتاب و طول مدت سفر، سوال ایجاد کند که آیا در ده دوازده روز میتوان اینهمه تصویرِ نوشتنی از استانبولی که هر سال میلیونها ایرانی از آن بازدید میکنند، داشت؟ و انقلت مهدی قزلی در ذهنت روشن میشود که «سفرنامه نوشتن به شهر و کشوری که هر سال چند میلیون آدم به آن میروند و میآیند، اصلا نوشتن ندارد!» و در همان ۳۰ ۴۰ صفحه اول قانع میشوی که در همیشه روی پاشنهی شبههی به حقِ مهدی قزلی نمیچرخد و خانم نویسندهی جوان، اولا قرارست تو را به استانبولی ببرد که یکسرش گذار از حاشیهی محلهی تفریحات شبانه است و آن سرش به زینبیهی استانبول ختم میشود و هر جا که قدم میگذارد، قدحی پر از تاریخ و سابقهی آنجا را برایت پیمانه میکند و لطافت ذکر نکات اقتصاد سفر این دو کبوتر عاشق و گرانی و بدغذائی آقای همسفرش به لذت تماشای شهر از قاب کلمات نویسنده میافزاید و البته برگ برندهی استانبولچی، ارائهی نرم و روانیست از تاریخ عثمانی که حقاً بابتش مطالعهی قبل و بعد از سفر داشته و انصافا، تحلیل و ترکیب خوبی از حال و گذشتهی شهر شگفتیها دارد.
استانبولچی، اگرچه در لیست خریدهایم بود ولی سفر احتمالیِ عنقریبی که به آن سامان خواهم داشت و توصیهی دوستی کاربلد و استانبول شناس باعث شد که از آقای نیوار[۱] بخواهم کتاب را با امضای نویسنده بهم برساند و تلاقی آن با ایام عزای سیدالشهدا، دلیل محکمی برای خواندنش است. چه اگر مثل من میل سفر داشته باشید و چه مثل خیلیها نه!
[۱] www.nivaar.ir