۱٫
والی را باید ولی تعیین کند، نه موالی.
۲٫
سهل بن حسن خراسانی وارد شد. سلام کرده نشست، آنگاه عرض کرد: «یابن رسول الله، شما خانوادهای با رأفت و رحمت هستید. امامت از آن شماست. چه باعث شده که برای گرفتن حق خود قیام نمیکنید؟ با اینکه صد هزار از پیروانتان با شمشیرهای آتشبار از شما دفاع میکنند.»
امام علیهالسلام فرمود: «اکنون ای خراسانی بنشین تا حق برای تو آشکار شود.»
دستور فرمود تا تنور را روشن کنند. همین که آتش افروخته شد به طوری که شعلههای آن قسمت بالای تنور را سفید کرد.
فرمود: «ای خراسانی اینک -اگر مطیع ما هستی- برو در میان تنور بنشین!»
خراسانی چنان آشفته و ناراحت گردید که با التماس شروع به پوزش کرد: «ای پسر رسول خدا مرا به آتش مسوزان از این ناچیز درگذر و مرا ببخش.»
امام علیهالسلام فرمود: «نگران نباش تو را بخشیدم.»
در همین موقع هارون مکی با پای برهنه وارد شد و نعلین خود را در دست گرفته بود. سلام کرد. حضرت صادق علیهالسلام بدون درنگ فرمود: «نعلین را بینداز و در تنور بنشین.»
هارون داخل تنور شده نشست. امام علیهالسلام با خراسانی شروع به صحبت کرد. از اوضاع بازارها و خصوصیات خراسان چنان شرح میداد که گویا چندین سال در آنجا بسر برده است. مدتی به این سخنان سهل خراسانی را مشغول نمود. در این هنگام فرمود: «سهل، حرکت کن ببین وضع تنور چگونه است؟»
بر سر تنور آمد. آن مرد را در میان خرمن آتش دید، آسوده و آرام نشسته. هارون از جا حرکت کرد و از تنور بیرون آمد.
امام علیهالسلام فرمود: «در خراسان چند نفر از اینها پیدا میشود؟»
عرض کرد: «به خدا سوگند یک نفر هم یافت نمیشود!»
آن جناب نیز همین طور تکرار کرد که یک نفر هم نخواهد بود و اضافه فرمود: «ما در زمانی که پنج نفر همدست و همداستان پیدا نکنیم، قیام نخواهیم کرد. موقعیت را خودمان بهتر میدانیم.»
۳٫
…بنشین تا حق بر تو آشکار شود…
۴٫
…برو در میان تنور بنشین…
۵٫
…چند نفر از اینها پیدا میشود؟…
۶٫
…موقعیت را خودمان بهتر میدانیم.
۷٫
هارون عقلش را تعطیل کرد و نپرسیده در میان تنور نشست. تعطیل کردن عقل بد است؟
ولی آدم مگر از «ولی» چند و چون میکند؟
رضایت خدا در رضایت ولیِ خداست. بقیه همه فرع است.
پ.ن:
جهت اطلاع دوستانِ «یکی به نعل، یکی به میخ» هم عرض میکنم که شتر سواری دولّا دولّا نمیشود. یا قبولش داری یا نداری دیگه داداش! بیعت مشروط و موقوف نداریم که!
مجید عزیزی (راوی)
دیدگاهها
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
گر چه بسیارند حرف های نا گفته
ولی
با ولی باید شد و با ولایت باوفی
یه سریمون که فقط در حد حرف ،مرد عملیم یه سریمونم که الان اسمشون رو زبونا زیاد می چرخه!دنبال انقلاب مخمل…
منم یکی از اون ما
خواستم شعار بنویسم اما شرمم اومد